pleasant

/ˈplezənt//ˈpleznt/

معنی: پسندیده، خوب، خوش ایند، دلپذیر، مطبوع، خوشحال، خوش نما، باصفا، خوش، خوش مشرب، نیکو، مورد پسند
معانی دیگر: مهنا، گوارا، هنجار، دلپسند، (آدم) دوست داشتنی، خرم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pleasantly (adv.), pleasantness (n.)
(1) تعریف: pleasing; agreeable.
مترادف: agreeable, cheerful, congenial, enjoyable, felicitous, genial, good, nice, pleasing
متضاد: acrid, annoying, beastly, dirty, disagreeable, distasteful, dreadful, foul, gruesome, obnoxious, odious, offensive, squalid, stark, tiresome, ugly, unpleasant
مشابه: amicable, amusing, balmy, bland, comfortable, delightful, entertaining, grateful, likable, palatable, personable, pleasurable, sweet

- It was a hot day, but the ocean breeze was very pleasant.
[ترجمه رابرت] روز گرمی بود، اما نسیم اقیانوس خیلی دلچسب بود.
|
[ترجمه گوگل] روز گرمی بود، اما نسیم اقیانوس بسیار دلپذیر بود
[ترجمه ترگمان] روز گرمی بود، اما نسیم دریا خیلی مطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant has a pleasant atmosphere.
[ترجمه محمدحسین گهری فر] رستوران دارای فضای بسیار دلپذیر است
|
[ترجمه رابرت] این رستوران فضای دلچسبی داره.
|
[ترجمه گوگل] رستوران فضای دلپذیری دارد
[ترجمه ترگمان] رستوران فضایی دلپذیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We had a pleasant stay at the hotel we'd chosen.
[ترجمه Rastin] ما اقامت دلپذیری در هتلی که انتخاب کرده بودیم داشتیم
|
[ترجمه رابرت] ما اقامت دلچسبی تو هتلی که انتخاب کرده بودیم داشتیم.
|
[ترجمه گوگل] اقامت خوشایندی را در هتلی که انتخاب کرده بودیم داشتیم
[ترجمه ترگمان] ما در هتلی که انتخاب کرده بودیم اقامت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a friendly manner.
مترادف: affable, amiable, amicable, companionable, congenial, friendly, genial, good-humored, good-natured, sociable
متضاد: disagreeable, grim, surly, unpleasant
مشابه: agreeable, amusing, charming, cheerful, cordial, delightful, gracious, likable, mild, nice, warm

- She is very pleasant to all the customers.
[ترجمه A.A] او با همه مشتریان خیلی خوش مشرب ( برخورد ) است
|
[ترجمه گوگل] او برای همه مشتریان بسیار خوشایند است
[ترجمه ترگمان] او برای همه مشتریان بسیار خوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pleasant weather
آب و هوای خوشایند

2. a pleasant conversation
صحبت دلپذیر

3. a pleasant cup of tea
یک فنجان چای مطبوع

4. a pleasant dream
خواب خوش

5. a pleasant garden
باغ باصفا

6. a pleasant ride in moghan plain
سواری دلچسب در دشت مغان

7. a pleasant smile
لبخند دلپذیر

8. the pleasant simplicity which adorns babba taher's poetry
سادگی خوشایندی که زینت بخش شعر باباطاهر است.

9. it was pleasant to converse with her
مکالمه کردن با او خوشایند بود.

10. writers of pleasant rhymes
نویسندگان شعرهای خوشایند

11. i anticipate a pleasant trip
سفر خوشی را پیش بینی می کنم.

12. a harmonious blending of pleasant colors and shapes
آمیزه ی هماهنگ از رنگ ها و شکل های خوشایند

13. stamp collecting is a pleasant occupation
گردآوری تمبر پست سرگرمی خوشایندی است.

14. our hike to passghal'eh was pleasant
پیاده روی ما به پس قلعه دلپذیر بود.

15. the room was cool and pleasant
اتاق خنک و دلپذیر بود.

16. in the garden, there was a pleasant calm
در باغ آرامش دلپذیری حکمفرما بود.

17. my father's footfall was familiar and pleasant to me
صدای پای پدرم برایم آشنا و خوشایند بود.

18. he is an agreeable person and has pleasant humor
او آدم متواضعی است و خلق خوبی دارد.

19. hot coffee burns my mouth but warm coffee is pleasant
قهوه ی داغ دهانم را می سوزاند ولی قهوه ی گرم مطبوع است.

20. I've got a pleasant little apartment.
[ترجمه مترجم 2] من یک اپارتمان کوچک باصفا دارم/خریده ام
|
[ترجمه گوگل]من یک آپارتمان کوچک دلپذیر دارم
[ترجمه ترگمان]آپارتمان قشنگی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Pleasant hours fly past.
[ترجمه Violet] ساعت های دلپذیر زود میگذرد
|
[ترجمه گوگل]ساعت های خوشی از آن گذشته است
[ترجمه ترگمان]ساعت های خوش می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The grass was cool and pleasant underfoot.
[ترجمه گوگل]چمن زیر پا خنک و دلپذیر بود
[ترجمه ترگمان]زمین زیر زمین خنک و مطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. All desires have in them little pleasant taste but rather much potential suffering.
[ترجمه گوگل]همه آرزوها طعم خوشایند کمی دارند اما رنج بالقوه زیادی دارند
[ترجمه ترگمان]تمام امیال ذوق و سلیقه خوبی دارند، اما به شدت رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Her voice has a pleasant tone.
[ترجمه گوگل]صدایش لحن دلنشینی دارد
[ترجمه ترگمان]صدایش لحن خوشایندی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. It was pleasant to be alone again.
[ترجمه گوگل]دوباره تنها بودن لذت بخش بود
[ترجمه ترگمان]باز هم تنها بودن لذت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He is an extremely pleasant and obliging man.
[ترجمه گوگل]او مردی فوق العاده دلپذیر و متعهد است
[ترجمه ترگمان]او مرد بسیار خوبی است و هم مودب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Saunders said his guest was astonished to find pleasant public parks, nice streets and well-kept houses.
[ترجمه گوگل]ساندرز گفت که میهمانش از پیدا کردن پارک‌های عمومی دلپذیر، خیابان‌های زیبا و خانه‌های مرتب شگفت‌زده شد
[ترجمه ترگمان]ساندرز گفت که مهمان او از یافتن پارک های عمومی دلپذیر، خیابان های خوب و خانه های خوب شگفت زده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. On a cold evening it is pleasant to sit by the fire.
[ترجمه A.A] در یک شب سرد نشستن کنار آتش با صفاست
|
[ترجمه گوگل]در یک عصر سرد، نشستن در کنار آتش لذت بخش است
[ترجمه ترگمان]بعد از یک شب سرد، نشستن کنار آتش لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پسندیده (صفت)
good, acceptable, desirable, admirable, pleasant, honorable

خوب (صفت)
good, suitable, super, acceptable, pleasant, well, nice, fine, ok, kind, handsome, beautiful, okay, pretty, applicable, fortunate, goodly, pukka, pucka, okey, wally, well-groomed

خوشایند (صفت)
desirable, pleasant, nice, fine, correspondent, auspicious, advantageous, apposite, pleasing, applicable, matchable, winsome

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

مطبوع (صفت)
good, proper, pleasant, handsome, agreeable, graceful, scrumptious, sweet, exquisite, dainty, lovesome, placable, toothsome, sapid, issued, typed, printed

خوشحال (صفت)
shining, pleasant, happy, high, vivacious, merry, amused, delighted, glad, cheerful, lucky, fortunate, gleeful, jolly, cheery, sprightly, sunny, joyful, riant, festal, mirthful, felicific, gladsome, lilting, gleesome

خوش نما (صفت)
attractive, appealing, pleasant, showy, glossy, pretty

باصفا (صفت)
clear, pleasant, pleasing, beautiful

خوش (صفت)
good, pleasant, well, happy, pleasing, sweet, merry, delighted, cheerful, blissful, blithe, buxom, festal, jocund

خوش مشرب (صفت)
pleasant, genial, vivacious, sociable, gaysome, sanguine, chirpy, folksy, chirrupy, chummy

نیکو (صفت)
good, pleasant

مورد پسند (صفت)
pleasant, savory, savoury

انگلیسی به انگلیسی

• genial, nice, agreeable; lively; pleasing; kind, amiable, friendly; good-natured
something that is pleasant is enjoyable or attractive.
someone who is pleasant is friendly and likeable.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : please
✅️ اسم ( noun ) : pleasure / pleasantness / pleasantry
✅️ صفت ( adjective ) : pleasurable / pleasing / pleased / pleasant
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : pleasingly / pleasurably / pleasantly
✅ صوت ( exclamation ) : please

🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای مطلوب و دلپذیر:
✅ calm – very little wind
✅ clear – no clouds, rain, etc.
✅ clement – pleasant because it is neither very hot nor very cold
✅ cloudless – no clouds in the sky
...
[مشاهده متن کامل]

✅ equable – does not change very much
✅ fair – pleasant and not raining
✅ fine – sunny and not raining
✅ pleasant – dry and neither very hot nor very cold
✅ still – without wind
✅ temperate – a temperate climate or region is never extremely hot or extremely cold
✅ windless – without any wind
منبع: www. writerswrite. co. za

معنای دوستان
✅خوش نما و مقبول و دلپذیر
( در اینجا برای کسی که به خودش رسیده و لباس مناسبی
پوشیده )
👈🏿 ?Do you often wear make - up
( For women )
Yes I do, putting on some make - up is a must since I work as a front desk clerk in one of the hotels here in this city. I meet people from all walks of life and I think it is just refreshing or welcoming for them to see me presentable or 🟡pleasant🟡 in front of them. Well you know, cosmetics can do wonders!
...
[مشاهده متن کامل]

دوست داشتنی
مطلوب
The weather in north of iran more pleasant than the weather in tehran
" مَلَس " در مورد آب و هوا
( خوشایند ) در مورد توصیف احوالات
Beautiful, nice, kind, perfect, enjoyable, good,
Pleasant:nice
دلپذیر . خوشایند
وقی میگوییم چیزی pleasant است منظور این است که آن باب میل ماست و سبب خوشحالی ما میشود.
خوب ، پسندیده
خوش، خوشایند
لذت بخش

مکان دل پذیر
شخصیت
خوش آیند، دلپذیر
دلپــذیــر مطبوع دوســت دآشتنـے**
It had been a pleasant evening.
دلنشین
دلچسب
مطبوع /// دلپذیر //// خوش///// خوشایند////
nice=kind=pleasant
خوش منظره
دلپذیر - خوشایند
خوش نما

ایده آل
خوش نما، خوش منظره
enjoyble or attractive
دلپذیر و مورد قبول
ملایم ( مربوط به موسیقی )
مقبول
خوشایند ٫دلپذیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس