plea

/ˈpliː//pliː/

معنی: بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط
معانی دیگر: مستمسک، دستاویز، استدعا، درخواست (عاجزانه یا صمیمانه یا فوری)، خواهش، تمنا، التماس، (حقوق) مدافعه، پاسخ دعوی، اظهاریه، منازعه، مشاجره، مدافعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an earnest request or appeal.
مترادف: appeal, entreaty, prayer
مشابه: cry, petition, request, supplication

- The bully ignored the child's pleas for mercy and kept rubbing snow in his face.
[ترجمه شان] آن آدم قلدر، خواهش و تمنا های کودک را برای بخشش نادیده گرفت، و به مالیدن برف به صورت او ادامه داد .
|
[ترجمه مینا] آن قلدر اِزّ و جِز های بچه رو نادیده گرفت و همین طور برف به صورتش می مالید
|
[ترجمه گوگل] قلدر درخواست رحمت کودک را نادیده گرفت و مدام برف را به صورت او مالید
[ترجمه ترگمان] بچه قلدر، درخواست کودک را نادیده گرفت و برف را در صورتش مالش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The congresswoman's eloquent plea for peace led several representatives to vote against the military action.
[ترجمه گوگل] درخواست شیوای نماینده کنگره برای صلح باعث شد چندین نماینده به اقدام نظامی رای منفی دهند
[ترجمه ترگمان] درخواست فصیح این عضو کنگره برای صلح منجر به رهبری چندین نماینده برای رای دادن علیه اقدام نظامی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an excuse.
مترادف: alibi, defense, excuse, justification
مشابه: apologia, apology, explanation, pretext, reason

- He made a plea of fatigue.
[ترجمه شان] او خستگی را ، بهانه کرد.
|
[ترجمه گوگل] التماس خستگی کرد
[ترجمه ترگمان] او از خستگی شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a formal statement in a court of law, made by or in the interest of the defendant.
مشابه: apologia, appeal, defense

جمله های نمونه

1. a plea of not guilty
اظهارنامه ی بی گناهی

2. his plea of insanity was rejected
دادخواست دیوانگی او رد شد.

3. a forceful plea for peace
لابه ی موثر برای صلح

4. cop a plea
(امریکا - خودمانی) به جرم خود اقرار کردن (به ویژه برای بهره مندی از تخفیف مجازات)

5. to enter a plea of not guilty
دادخواست رد اتهامات را به دادگاه دادن

6. he left earlier with the plea of a headache
به بهانه ی سردرد زودتر رفت.

7. The director of the charity made an impassioned plea for help.
[ترجمه hamid afshar] مدیر موسسه خیریه درخواست کمک تأثیرگذاری کرد
|
[ترجمه گوگل]مدیر مؤسسه خیریه درخواست کمک شدیدی کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس موسسه خیریه درخواست پر شور برای کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They made no plea for relief.
[ترجمه shahin bahmani] آنها برای آزادی هیچ دادخواستی ندادند.
|
[ترجمه گوگل]آنها هیچ درخواستی برای تسکین ندادند
[ترجمه ترگمان]هیچ بهانه ای برای تسکین دادن نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He made a plea for help/mercy.
[ترجمه گوگل]او درخواست کمک / رحمت کرد
[ترجمه ترگمان]او درخواست کمک \/ بخشش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The defence lawyer made an eloquent plea for his client's acquittal.
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع برای تبرئه موکلش ادعای شیوا داشت
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع از تبرئه موکلش یک درخواست فصیح به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lawyer made a tearful plea to bias the jury.
[ترجمه گوگل]وکیل درخواستی گریانانه برای سوگیری هیئت منصفه کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل اصرار کرد تا هیات منصفه رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Caldwell made a plea for donations.
[ترجمه گوگل]کالدول درخواست کمک های مالی کرد
[ترجمه ترگمان]کالدول درخواست کمک های مالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We will enter a plea of not guilty.
[ترجمه sara] ما درخواست رد اتهامات به دادگاه خواهیم داد.
|
[ترجمه شان] ما دفاعیه ای مبنی بر بی گناهی، ارایه خواهیم کرد.
|
[ترجمه گوگل]ما وارد یک ادعای بی گناهی خواهیم شد
[ترجمه ترگمان]ما به درخواست گناه وارد می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The parents made an emotional plea to their child's kidnappers.
[ترجمه گوگل]والدین درخواستی احساسی از ربایندگان فرزندشان کردند
[ترجمه ترگمان]والدین یک درخواست احساسی از ربایندگان کودکانشان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I conjure you to hear my plea.
[ترجمه گلی] من از شما میخواهم تا درخواست مرا بشنوید
|
[ترجمه شان] التماس میکنم استدعای من را بشنوید.
|
[ترجمه گوگل]من شما را به شنیدن درخواست من وسوسه می کنم
[ترجمه ترگمان]من به شما التماس می کنم که plea را بشنوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A senior judge heard a plea for damages on behalf of the accident victims.
[ترجمه گوگل]یک قاضی ارشد درخواست جبران خسارت از جانب قربانیان حادثه را شنید
[ترجمه ترگمان]یک قاضی ارشد درخواست غرامت از طرف قربانیان حادثه را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Dr. Faraday remained steadfast in his plea of innocence.
[ترجمه گوگل]دکتر فارادی بر ادعای بی گناهی خود ثابت قدم ماند
[ترجمه ترگمان]دکتر فارادی در ادعای بی گناهی ثابت قدم ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Dunn copped a plea to avoid going to jail.
[ترجمه گوگل]دان درخواست خود را برای جلوگیری از رفتن به زندان قبول کرد
[ترجمه ترگمان]به گفته دان، از رفتن به زندان خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Wilson entered a plea of not guilty .
[ترجمه زبان آموز] ویلسون درخواست رد اتهام را به دادگاه داد.
|
[ترجمه گوگل]ویلسون اعتراف به بی گناهی کرد
[ترجمه ترگمان]ویل سن اعتراف کرد که گناهکار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهانه (اسم)
fiction, excuse, pretense, alibi, pretext, plea, fetch, allegation, evasion, subterfuge, stall, put-off, essoin, salvo, lame excuse

ادعا (اسم)
assertion, claim, pretense, pretension, plea, allegation, purport, protestation, asseveration, averment, postulate

پیشنهاد (اسم)
motion, tender, offer, bid, plea, suggestion, proposal, proposition, proffer

استدعاء (اسم)
supplication, entreaty, boon, plea

تقاضا (اسم)
suit, solicitation, request, demand, plea, requisition, importance, requirement, postulate, prayer, rogation

عذر (اسم)
reason, excuse, pretext, plea, subterfuge, stall, put-off, salvo

دادخواست (اسم)
suit, plea, petition

وعده مشروط (اسم)
plea

انگلیسی به انگلیسی

• (law) request, appeal; excuse, pretext; statement, affidavit; defendant's answer to a charge
a plea is an intense, emotional request for something.
in a court of law, a plea is the answer which someone gives when they say whether they are guilty or not; a legal use.

پیشنهاد کاربران

request
appeal
=request
appeal
درخواست . خواهش. انچه از دیگری خواسته میشود
التماس، بهانه
plead guilty =اعتراف کردن به جرم
plead not guilty =انکار کردن جرم
enter a plea of not guilty = انکار کردن جرم
اظهارات در دادگاه
request_ appeal_ that which is asked of another
دفاع - جواب - درخواست. . . . .
:example
. the president plea to release the captives was denied by the enemy
NOUN
یه واژه formal هستش
ییکی از معانی پرکاربرد و اصلی ش میشه:
درخواست - تقاضا ( ی عاجزانه ) - تمنا
SYN: appeal - request - entreaty
MEANING:
- an urgent and emotional request
...
[مشاهده متن کامل]

- a request that is urgent or full of emotion
💠 Prince William’s Gaza plea raises question of Foreign Office input
. . . Speculation that William’s ‘too many have been killed’ statement was encouraged to increase pressure on Israel

appeal, entreaty, intercession, petition, prayer, request, suit, supplication
- excuse, defence, explanation, justification
درخواست
پاسخ دعوی، دادخواست، منازعه، مشاجره، مدافعه، عذر، بهانه، تقاضا، استدعا، پیشنهاد، وعده مشروط، ادعا، قانون فقه: دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
تمنا، دادخواست، تقاضا
لایحه دفاعیه
Plea:
تمنا، دادخواست
Plead
تمنا کردن، دادخواهی کردن، ادعا کردن بع
تقاضا
ابراز نیاز
نیاز به
تمنا
تقاصای عاجزانه/دادخواست /بهانه
Plea
به کلمه معنی تقاضا و خواهش میده
please خواهش
Appeal
التماس و درخواست
Complacent از خود راضی
Pleasure
لذت بخش بودن
معامله با دادستان، جرم را پذیرفتن ( بخاطر تخفیف گرفتن در جزا )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس