plaza

/ˈplɑːzə//ˈplɑːzə/

معنی: بازار، میدان، میدان عمومی، میدان محل معامله
معانی دیگر: (شهر) میدان، پلازا، (معمولا در میدان شهر) بازار، مرکز خرید، (امریکا) گروهی از چندین مغازه، مجتمع فروشگاه ها، فروشگاه سرا، تیمچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large open space such as a park or public square in the center of a town.
مشابه: square

(2) تعریف: a shopping area.

(3) تعریف: a section of widened roadway for slow-moving cars such as that around tollbooths or a service area.

جمله های نمونه

1. The rioters were forcibly removed from the plaza.
[ترجمه غلامرضارشیدی] آشوبگران را به زور ازمیدان خارج کردند.
|
[ترجمه گوگل]اغتشاشگران به زور از میدان خارج شدند
[ترجمه ترگمان]به اجبار از میدان خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We've booked you in at the Plaza for two nights.
[ترجمه غلامرضارشیدی] برای شمااتاقی به مدت دوشب درهتل پلازارزروکرده ایم.
|
[ترجمه گوگل]ما شما را برای دو شب در پلازا رزرو کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما تو رو برای دو شب تو \"پلازا\" رزرو کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They designated the new shopping centre York Plaza.
[ترجمه گوگل]آنها مرکز خرید جدید یورک پلازا را تعیین کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها این مرکز خرید جدید در نیویورک را تعیین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new shopping centre is designated Modern Plaza.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید جدید مدرن پلازا نامگذاری شده است
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید جدید، میدان مدرن نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've booked us in at the Plaza.
[ترجمه گوگل]من ما را در پلازا رزرو کردم
[ترجمه ترگمان]ما رو تو پلازا رزرو کرده م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Across the busy plaza, vendors sell hot dogs and croissant sandwiches.
[ترجمه گوگل]در سراسر میدان شلوغ، فروشندگان هات داگ و ساندویچ های کروسان می فروشند
[ترجمه ترگمان]در آن سوی میدان شلوغ، فروشنده ها سگ های داغ و ساندویچ را می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shooting broke out in the main plaza in front of the presidential palace.
[ترجمه گوگل]تیراندازی در میدان اصلی مقابل کاخ ریاست جمهوری رخ داد
[ترجمه ترگمان]در میدان اصلی روبروی کاخ ریاست جمهوری تیراندازی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By afternoon the town plaza was full.
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر میدان شهر پر شد
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر، میدان شهر پر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The policemen within the plaza began warning the crowd to disperse.
[ترجمه گوگل]پلیس های داخل میدان شروع به هشدار به جمعیت کردند که متفرق شوند
[ترجمه ترگمان]ماموران پلیس در میدان به مردم هشدار دادند که متفرق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Matthew had been at the Plaza for a week now, with scarcely a moment to call his own.
[ترجمه گوگل]متیو الان یک هفته بود که در پلازا بود و به سختی یک لحظه بود که با خودش تماس بگیرد
[ترجمه ترگمان]اکنون یک هفته بود که \"متیو\" در میدان \"پلازا\" بوده و حتی یک لحظه هم نمیتونه به خودش زنگ بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's been engulfed by the facade of Citicorp Plaza.
[ترجمه گوگل]توسط نمای سیتیکورپ پلازا غرق شده است
[ترجمه ترگمان]در کل میدان \"Citicorp پلازا\" غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Think of the plaza as an open air reception hall.
[ترجمه گوگل]پلازا را به عنوان یک سالن پذیرایی در فضای باز در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]به پلازا به میدان پذیرایی هوای آزاد فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Plaza Girls, a troupe of tall dancers that were an instant hit with the public.
[ترجمه گوگل]پلازا گرلز، گروهی از رقصندگان قدبلند که فورا مورد توجه عموم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دختران پلازا، گروهی از رقاصان بلند بلند که لحظه ای با مردم برخورد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Friday at the Opera Plaza. wrote and directed.
[ترجمه گوگل]جمعه در اپرا پلازا نویسندگی و کارگردانی
[ترجمه ترگمان]جمعه در میدان اپرا نوشت و دستور داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Student protesters thronged the plaza outside the administration building.
[ترجمه گوگل]معترضان دانشجویی در میدان بیرون ساختمان اداری تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]معترضان دانشجو در خارج از ساختمان اداری به میدان ازدحام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازار (اسم)
agora, market, marketplace, bazaar, mart, plaza, forum

میدان (اسم)
amplitude, ground, place, field, plaza, ring, scope, square, battlefield, forum, band, purview

میدان عمومی (اسم)
plaza

میدان محل معامله (اسم)
plaza

انگلیسی به انگلیسی

• piazza, public square; marketplace, shopping area

پیشنهاد کاربران

بازار بزرگ
میدان بزرگ. گروهی از چندین مغازه. مرکز خرید.
میدان گاه ، میدان سَرا ، محوطه میدانی
میدان عمومی
پلازا ( plaza ) که در زبان اسپانیایی به معنی �میدان� است، به آن دسته از فضاهای عمومی اطلاق می شود که در دل شهرها قرار دارند و در واقع، فارغ از ابعاد تجاری، صرفاً کارکردی پاتوق گونه برای شهروندان دارند. پلازاها عمدتاً محل شکل گیری بخشی از خاطره های جمعی شهروندان هستند که در پاره ای از موارد، این خاطره ها می توانند شکل سیاسی هم به خود بگیرند. میدان نقش جهان مثالی از این فضاها می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ویکی پدیا

میدان بزرگ ( مثل نقش جهان اصفهان )
تیمچه = مجموعه ای از چندین مغازه و ورودی خروجی های مختلف

بپرس