1. The children are outside during playtime.
[ترجمه گوگل]بچه ها در زمان بازی بیرون هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در طول زنگ تفریح بیرون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. With so much homework to do, her playtime is now very limited.
[ترجمه گوگل]با وجود تکالیف زیادی که باید انجام دهد، زمان بازی او اکنون بسیار محدود است
[ترجمه ترگمان]با انجام تکالیف زیادی که باید انجام دهید، زنگ تفریح او اکنون بسیار محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The children always go outside at playtime.
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه موقع بازی بیرون می روند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه در زنگ تفریح بیرون می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You'll have to stay in at playtime today, because it's raining.
[ترجمه گوگل]امروز باید در ساعت بازی بمانید، زیرا باران می بارد
[ترجمه ترگمان]امروز باید در بازی شروع کنی، چون داره بارون میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Even playtime breaks and lunch time seemed to be lost in a day of intense and purposeful activity.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید حتی استراحت های زمان بازی و زمان ناهار در یک روز فعالیت شدید و هدفمند از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]حتی زنگ تفریح و زمان ناهار به نظر می رسید در یک روز از فعالیت شدید و هدفمند گم شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They chant their tables before playtime with tops, skipping ropes and hoops.
[ترجمه گوگل]آنها میزهای خود را قبل از بازی با تاپ، طناب پرش و حلقه آواز می خوانند
[ترجمه ترگمان]قبل از شروع بازی، میزه ای خود را با نوک می زنند و طناب و حلقه ها را برمی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. At playtime she opened the tin and let the cockroach fly into my blouse.
[ترجمه گوگل]در زمان بازی او قوطی را باز کرد و اجازه داد سوسک داخل بلوز من پرواز کند
[ترجمه ترگمان]در زنگ تفریح، قوطی حلبی را باز کرد و اجازه داد سوسک به درون بلوز من پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Missing some playtime was punishment enough for the hitting.
[ترجمه گوگل]از دست دادن مقداری زمان بازی، مجازات کافی برای ضربه زدن بود
[ترجمه ترگمان]کم کردن زنگ تفریح به اندازه کافی برای کتک زدن کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Right . And your favorite playtime activities?
[ترجمه گوگل]درست و فعالیت های مورد علاقه شما در زمان بازی؟
[ترجمه ترگمان]درس ته و در مورد فعالیت های مربوط به بازی - ت لذت می بری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We go to playtime and we all have to hold hands when we walk there.
[ترجمه گوگل]ما به وقت بازی میرویم و وقتی آنجا راه میرویم، همه باید دست در دست هم بگیریم
[ترجمه ترگمان]وقتی راه میریم باید دست نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She sat through lessons aching for playtime to come.
[ترجمه گوگل]او پشت سر درس نشسته بود و برای زمان بازی در آینده دردناک بود
[ترجمه ترگمان]او برای شروع بازی در کلاس نشسته بود و از درد رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I know my playtime took precedence over your rest time.
[ترجمه گوگل]می دانم که زمان بازی من بر زمان استراحت شما ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]می دانم که وقت استراحت من بیشتر از وقت شما گذشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Don't let TV take up too much of your child's playtime.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید تلویزیون بیش از حد زمان بازی کودک شما را اشغال کند
[ترجمه ترگمان]به تلویزیون اجازه نده بیش از این وقتت رو تلف کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Any child who is caught will be kept in at playtime.
[ترجمه گوگل]هر کودکی که گرفتار شود در زمان بازی نگه داشته می شود
[ترجمه ترگمان]هر بچه ای که دستگیر می شود در زنگ تفریح نگهداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We go round in this sort of threesome at playtime.
[ترجمه گوگل]ما در این نوع سه نفری در زمان بازی دور می رویم
[ترجمه ترگمان]ما در بازی با این سه نفری که در بازی هستیم به سر می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید