plays

جمله های نمونه

1. fate plays an important role in greek drama
در تئاتر یونان سرنوشت نقش مهمی دارد.

2. he plays (the role of) hamlet
او نقش هملت را بازی می کند.

3. he plays a wicked game of tennis
تنیس بازی کردن او معرکه است.

4. he plays for high stakes
او قمار سنگین می کند.

5. he plays for kicks, not money
او به خاطر لذت بازی می کند نه پول.

6. he plays halfback
او هاف بک است.

7. he plays loose(ly) and self-assured
او با خونسردی و اعتماد به نفس بازی می کند.

8. he plays the piano
او پیانو می زند.

9. he plays the piano with a light hand
او با زبر دستی پیانو می زند.

10. his plays run from tragedies to comedies
نمایشنامه های او شامل سوگمایش و شادمایش (تراژدی و کمدی) می شود.

11. oil plays an important role in the inhibition of rust
روغن در جلوگیری از زنگ زدگی نقش مهمی دارد.

12. the plays of shakespeare
نمایشنامه های شکسپیر

13. she reviews plays and novels for new york times
او برای (روزنامه ی) نیویورک تایمز نمایشنامه و رمان نقد می کند.

14. the machine's handle plays a bit
دسته ی دستگاه کمی بازی می کند.

15. two of his plays are in rehearsal
مشغول تمرین دو تا از نمایش های او هستند.

16. a sequence of historical plays by shakespeare
یک زنجیره نمایش های تاریخی از شکسپیر

17. he has directed many plays
او نمایش های فراوانی را کارگردانی کرده است.

18. he has mined two plays from the book of amir arsalan
او دو نمایشنامه از کتاب امیر ارسلان استخراج کرده است.

19. in this play, akbar plays the role of a beggar
اکبر در این نمایش نقش یک گدا را بازی می کند.

20. one of ben jonson's plays
یکی از نمایشنامه های بن جانسون

21. the appeal of shakespeare's plays is dateless
جلوه نمایشنامه های شکسپیر همیشگی است.

22. we are studying the plays of shakespeare
ما داریم نمایشنامه های شکسپیر را مطالعه می کنیم.

23. the facility with which he plays the piano is astounding
مهارت او در پیانو زدن شگفت انگیز است.

24. the art and artifice of shakespeare's plays
هنر و مهارت نمایشنامه های شکسپیر

25. he prepared a new text of shakespeare's plays
ویرایش نوینی از نمایشنامه های شکسپیر را تهیه کرد.

26. he has played the lead role in several plays
او در چند نمایش نقش اول را به عهده داشته است.

27. this is one of his off days; he normally plays better
امروز روز او نیست،معمولا بهتر بازی می کند.

28. he has drawn many parallels between these stories and the plays of shakespeare
او تشابهات زیادی میان این حکایات و نمایشنامه های شکسپیر پیدا کرده است.

29. his political vision gives this play a dimension which is lacking in his other plays
دید سیاسی او به این نمایش سویگانی (بعدی) می دهد که در نمایش های دیگر او وجود ندارد.

پیشنهاد کاربران

plays: بازی کردن
plays part: نقش بازی می کند.
plays no part: هیچ نقشی ( در آن ) ندارد.
بازی ها
نمایش ها
اما به معنای دیگری هم می تواند باشد
Play s سوم شخص = plays
اگر کلمه play فعل باشد به معنی بازی کردن است و اگر اسم باشد می تواند معانی زیر را داشته باشد.
play: نمایش، نمایشنامه
plays: نمایش ها، نمایشنامه ها ( این کلمه، به دلیل این که در انتهای آن s گرفته است، جمع است )
نمایشنامه
Synching the first one of those my phone is was just a thinking e turn on my way

بپرس