playpen

/ˈpleɪˌpen//ˈpleɪpen/

تخت نرده دار (که کودک در آن بازی می کند)، قفس بچه، (اصفهانی) تاپوچی، تاپوچی ببه، مانک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, usu. portable enclosure where a baby or young child can play safely.

جمله های نمونه

1. That was a major factor when choosing the playpen and highchair.
[ترجمه گوگل]این یکی از فاکتورهای مهم در هنگام انتخاب زمین بازی و صندلی کودک بود
[ترجمه ترگمان]این یک فاکتور مهم هنگام انتخاب مکان بازی و بازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He walked over to the playpen and picked up Christina and held her soft heat against his chest.
[ترجمه گوگل]او به سمت زمین بازی رفت و کریستینا را برداشت و حرارت ملایم او را روی سینه‌اش نگه داشت
[ترجمه ترگمان]به سمت محل بازی رفت و کریستینا را برداشت و گرمای لطیف او را روی سینه اش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I wouldn't advocate the academic playpen scenario but I seem to remember having some quality of life.
[ترجمه گوگل]من از سناریوی بازی آکادمیک دفاع نمی کنم، اما به نظر می رسد که کیفیت زندگی را به خاطر دارم
[ترجمه ترگمان]من از طرح \"مکان بازی دانشگاهی\" دفاع نمی کنم، اما به نظر می رسد که به یاد دارم که کیفیت زندگی را به یاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Through the living-room window he can see a playpen, and a child's pot standing on the table.
[ترجمه گوگل]از پنجره اتاق نشیمن می تواند یک زمین بازی و گلدان کودکی را ببیند که روی میز ایستاده است
[ترجمه ترگمان]از پنجره اتاق نشیمن، او یک مکان بازی را می بیند و یک کوزه بچه روی میز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The playpen includes an enveloping part and a foldable bedstead. The enveloping part covers around the foldable bedstead.
[ترجمه گوگل]زمین بازی شامل یک قسمت پوشاننده و یک تخت خواب تاشو است قسمت پوشاننده اطراف تخت خواب تاشو را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]محل بازی شامل یک بخش پوشش دار و یک تخت خواب foldable است قسمت محصور enveloping تخت خواب تخت خواب را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deanna: Lara's in her playpen in the garden. Come on through.
[ترجمه گوگل]دینا: لارا در زمین بازی خود در باغ است بیا از طریق
[ترجمه ترگمان]Deanna در محل بازی در باغ است بیا تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do not attach to crib or playpen.
[ترجمه گوگل]به گهواره یا باغچه وصل نکنید
[ترجمه ترگمان]به گهواره و یا مکان بازی توجه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A playpen for assembling with at least one of a diaper changing table and a bassinet is disclosed.
[ترجمه گوگل]یک زمین بازی برای مونتاژ حداقل با یکی از میزهای تعویض پوشک و یک حوضچه فاش شده است
[ترجمه ترگمان]یک مکان بازی برای مونتاژ با حداقل یکی از یک میز تعویض پوشک و یک گهواره bassinet آشکار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. McNair has himself a guaranteed Super Bowl for his new playpen in 200
[ترجمه گوگل]مک نیر برای خودش یک سوپر باول تضمینی برای بازی جدیدش در سال 200 دارد
[ترجمه ترگمان]McNair یک سوپر بول ضمانت شده برای مکان بازی جدیدش را در سال ۲۰۰ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Third World should no longer serve as a playpen for greedy, killer interventionist maneuvers by aging cold warriors.
[ترجمه گوگل]جهان سوم دیگر نباید به عنوان بازیچه ای برای مانورهای مداخله جویانه حریص و قاتل توسط جنگجویان سرد سالخورده باشد
[ترجمه ترگمان]جهان سوم نباید دیگر به عنوان یک مکان بازی برای مانور interventionist کشنده و کشنده توسط جنگجویان سرد مسن عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. House rabbits require exercise: They should not be kept isolated in a small cage, but be allowed to move about in an exercise run, playpen or rabbit-proofed room.
[ترجمه گوگل]خرگوش های خانگی نیاز به ورزش دارند: آنها را نباید در قفس کوچک ایزوله نگه داشت، بلکه اجازه داد در یک ورزشگاه، زمین بازی یا اتاق مخصوص خرگوش حرکت کنند
[ترجمه ترگمان]خرگوش ها به ورزش نیاز دارند: آن ها نباید در یک قفس کوچک منزوی نگهداری شوند، اما مجاز به حرکت در یک سالن ورزشی، محل بازی و یا اتاق کنترل خرگوش به راه رفتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The regional boards overseeing the river levees, once a patronage playpen, have been restructured and professionalised.
[ترجمه گوگل]هیئت‌های منطقه‌ای که بر رودخانه‌ها نظارت می‌کنند، که زمانی محل نگهداری از آن بودند، بازسازی و حرفه‌ای شده‌اند
[ترجمه ترگمان]تابلوهای منطقه ای که بر ساحل رودخانه نظارت دارند، زمانی که یک مکان بازی پشتیبانی را بر عهده داشت بازسازی و بازسازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Donal Keating, a physicist who leads Microsoft's forensics work, has turned the lab into an anti-piracy playpen full of microscopes and other equipment used to analyze software disks.
[ترجمه گوگل]دانال کیتینگ، فیزیکدانی که کار پزشکی قانونی مایکروسافت را رهبری می‌کند، آزمایشگاه را به مکانی ضد دزدی دریایی پر از میکروسکوپ و سایر تجهیزات مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل دیسک‌های نرم‌افزار تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]Donal کیتینگ، یک فیزیکدان که کار پزشکی قانونی مایکروسافت را هدایت می کند، آزمایشگاه را به مکان بازی ضد دزدان دریایی پر از میکروسکوپ و تجهیزات دیگر مورد استفاده برای آنالیز دیسک های نرم افزاری تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Possible entanglement or strangulation injury when attached to crib or playpen. Do not attach to crib or playpen.
[ترجمه گوگل]احتمال درهم تنیدگی یا آسیب خفه شدن در هنگام اتصال به تخت یا باغچه به گهواره یا باغچه وصل نکنید
[ترجمه ترگمان]entanglement احتمالی یا آسیب فشردن گلو هنگامی که به گهواره یا مکان بازی متصل می شوند به گهواره و یا مکان بازی توجه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• enclosed area for children to play in safely
a playpen is a small structure which is designed for a baby or young child to play safely in. it has bars or a net round the sides and is open at the top.
small walled area for children to play in

پیشنهاد کاربران

محدوده بازی بچه که دورتادور اون نرده داره که بچه بیرون نیاد

بپرس