playmaker


(به ویژه در بسکتبال) بازیکن کلیدی، بازیکن سرنوشت ساز

جمله های نمونه

1. Owens is a dangerous playmaker with six touchdown catches.
[ترجمه گوگل]اونز یک بازیساز خطرناک با شش تاچ داون است
[ترجمه ترگمان]Owens با شش ضربه مچ دستش خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Creativity - This is crucial for a good playmaker.
[ترجمه گوگل]خلاقیت - این برای یک بازیساز خوب بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]خلاقیت - این برای یک بازیکن خوب حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Troy: To them, I'm the playmaker dude.
[ترجمه گوگل]تروی: از نظر آنها، من بازی ساز هستم
[ترجمه ترگمان] به سلامتی اونا، من پسر playmaker هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Chilean playmaker has been linked with an exit for the last three years, but the Stadio Friuli outfit have always managed to keep hold of him.
[ترجمه گوگل]این بازیکن شیلیایی در سه سال گذشته با جدایی همراه بوده است، اما تیم استادیو فریولی همیشه موفق شده است او را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]playmaker شیلیایی برای سه سال گذشته به یک خروجی متصل شده است، اما لباس Friuli در ورزشگاه المپیک رم همیشه موفق به نگهداری از او شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dribbling - Your playmaker must be good at dribbling.
[ترجمه گوگل]دریبلینگ - بازیساز شما باید در دریبل زدن خوب باشد
[ترجمه ترگمان] Dribbling - playmaker باید تو هدر دادن خوب باشه -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The playmaker led France a showdown against Italy, scoring against Spain and Portugal on the way.
[ترجمه گوگل]این بازی ساز فرانسه را در دیدار مقابل ایتالیا رهبری کرد و در راه مقابل اسپانیا و پرتغال گلزنی کرد
[ترجمه ترگمان]این بازیکن فرانسه را به حریف خود در مقابل ایتالیا و پرتغال در این راه شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Make sure your Playmaker makes lots of forward runs.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که Playmaker شما دویدن های رو به جلو زیادی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که playmaker به سمت جلو حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. CAMPANA, Argentina (AP)—Young Brazil playmaker Paulo Henrique Ganso acknowledges he has to start playing better at the Copa America to keep Brazil on track for a third straight title.
[ترجمه گوگل]کامپانا، آرژانتین (AP)—بازی‌ساز جوان برزیلی پائولو هنریکه گانسو اذعان می‌کند که باید در کوپا آمریکا بهتر بازی کند تا برزیل را در مسیر سومین قهرمانی متوالی نگه دارد
[ترجمه ترگمان]CAMPANA، آرژانتین (AP)- پائولو هنریک Ganso، بازیکن جوان برزیل، تایید می کند که باید در جام کوپا آمریکا بازی بهتری داشته باشد تا برزیل را به عنوان سومین عنوان صاف نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Milan playmaker Kaka has also invited his international colleague to join him at the San Siro.
[ترجمه گوگل]کاکا بازیساز میلان نیز از همکار بین المللی خود دعوت کرده است تا در سن سیرو به او بپیوندد
[ترجمه ترگمان]کاکا صاحب میلان نیز از هم کار بین المللی خود دعوت کرده است تا در دانشگاه سن سیرو به او بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A playmaker is someone who generally looks to receive the ball and dictate play.
[ترجمه گوگل]بازیساز کسی است که عموماً به دنبال دریافت توپ و دیکته بازی است
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن کسی است که به طور کلی به دنبال دریافت توپ و دیکته کردن بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tonight I wanted to be playmaker and make my teammates better.
[ترجمه گوگل]امشب می خواستم بازیساز باشم و هم تیمی هایم را بهتر کنم
[ترجمه ترگمان]امشب می خواستم playmaker باشم و هم تیمی هام رو بهتر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. More than a playmaker that tries to circulate the ball, he's a player of definitive passes.
[ترجمه گوگل]او بیش از یک بازیساز که سعی می کند توپ را به گردش درآورد، بازیکن پاس های قطعی است
[ترجمه ترگمان]او بیشتر از یک بازیکن که سعی دارد توپ را توزیع کند، بازیکن ایست قطعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Italian playmaker could yet hold key to Reds' season. . .
[ترجمه گوگل]بازیساز ایتالیایی هنوز می تواند کلید فصل قرمزها باشد
[ترجمه ترگمان]playmaker ایتالیایی هنوز می توانست برای فصل Reds کلید را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Israeli playmaker, a hat - trick on the, also took the Liverpoolfc. tv accolade.
[ترجمه گوگل]بازیساز اسراییلی، با هت تریک، لیورپول را نیز از آن خود کرد تحسین تلویزیون
[ترجمه ترگمان]playmaker اسرائیلی که یک کلاه لبه بر روی آن بود نیز the را گرفت کنترل تلویزیون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dramatist; playwright, one who writes plays; player in a team who leads attacks or the offense for a team (in basketball or hockey)

پیشنهاد کاربران

( فوتبال ) بازی ساز
بازیکنی که وظیفهء پخش توپ ، ایجاد موقعیت ، دادن پاس های کلیدی ، کنترل سرعت بازی تیم و . . . دارد.
نمونه های بارز : زیدان ، مسی ، اینیستا ، مودریچ.
attacking player whose job
is to control the flow of their team's
play
بازی ساز

بپرس