played

جمله های نمونه

1. played out
1- تمام،پایان یافته 2- خسته 3- از مد افتاده

2. he played a key role in getting the hostages freed
(مجازی) او در آزادی گروگان ها نقش کلیدی داشت.

3. he played his ace
او آس خود را بازی کرد.

4. he played his role most effectively
او به طور چشمگیری نقش خود را بازی کرد.

5. he played poorly
او بد بازی کرد.

6. he played the part of a soldier
او نقش یک سرباز را بازی کرد.

7. he played the role assigned to him very well
نقشی را که به او محول شده بود خیلی خوب اجرا کرد.

8. he played two pieces (of music)
او دو قطعه موسیقی نواخت.

9. i played the fifth hole well
خان پنجم را خوب بازی کردم.

10. money played a small role in their divorce
پول در طلاق آنها نقش ناچیزی داشت.

11. nasreen played him for a fool
نسرین حسابی او را خر کرد.

12. portents played an important role in their lives
آمد و نیامد نقش مهمی را در زندگی آنها بازی می کرد.

13. she played dumb
خودش را به خریت زد.

14. she played the piano so rarely that everyone was filled with admiration
او چنان عالی پیانو زد که همه غرق تحسین شدند.

15. we played to small houses
ما برای تماشاچیان قلیلی نمایش می دادیم.

16. we played two hands
دو دست بازی کردیم.

17. we played two rounds of backgammon
دو دست تخته نرد بازی کردیم.

18. we played volleyball on the sand
ما در ساحل شنی والیبال بازی کردیم.

19. a smile played across her lips
لبخندی بر لبانش نقش بست.

20. he has played the lead role in several plays
او در چند نمایش نقش اول را به عهده داشته است.

21. the actress played her part well
هنرپیشه نقش خود را خوب بازی کرد.

22. the flood played havoc with the village
سیل دهکده را نابود کرد.

23. the light played a trick on my eyes
نور چشمانم را فریب داد.

24. for years he played footsie with the communists
او سال ها در نهان با کمونیست ها رابطه مخفیانه داشت.

25. friday nights we played cards and wisecracked
شب های جمعه ورق بازی می کردیم و به هم لیچار می گفتیم.

26. since i hadn't played chess for years i felt a bit rusty
چون سال ها بود شطرنج بازی نکرده بودم احساس می کردم که کمی کند شده ام.

27. i am sure money played a part in his decision
اطمینان دارم پول در تصمیم او دخیل بود.

28. this film is being played in several cinemas
این فیلم را در چندین سینما نشان می دهند.

29. in shakespeare's day, female roles were played by boys
در روزگار شکسپیر پسرها نقش زن ها را بازی می کردند.

30. taken in the lump, the team played well
روی هم رفته این تیم خوب بازی کرد

31. the child was a dreamer and played with imaginary playmates
بچه خیال باف بود و با همبازی های خیالی بازی می کرد.

32. the children heaped the snow and played on it
بچه ها برف را کپه کردند و روی آن به بازی پرداختند.

33. there was no time, so they played without a huddle
چون وقت نبود بدون گردهمایی و مشورت بازی کردند.

پیشنهاد کاربران

نمایشی، ساختگی، غیرواقعی، الکی
Played interest: علاقه و توجه ساختگی
بازی، بازی مورد استفاده، بازی رایج، اجرای موجود
بازی کرده ، باری شده
Playedبه معنی بازی کردن
فعل گذشته و اسم مفعول play
بازی کردن
I don't know if Zevrev played bad or Schwitzman was great ببخشید این جمله من اخه چه ایراد ی داره که منو مسخره کردن. من فقط نوشتم من نمیدونم زورو بد بازی کرد یا شوارتزمن عالی بود پس چرا اینو تو پیج نوشتم همه تعجب کردن
بازی کردن درزمان گذشته
معنی کلمه playedبه معنی بازی کردم است مثلاl played vallyball یعنی من والیبال بازی کردم پس کلمه هایی که ed می گیرد نشان دهنده گذشته ی کلمات است

بپرس