playacting

جمله های نمونه

1. We always felt she was playacting.
[ترجمه گوگل]ما همیشه احساس می کردیم که او دارد بازی می کند
[ترجمه ترگمان]ما همیشه احساس می کردیم که او در حال بازی کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The students will be delighted to playact the life of farmers.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان از بازی کردن زندگی کشاورزان خوشحال خواهند شد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان خوشحال خواهند شد که جان کشاورزان را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She playacted the movements of a burglar.
[ترجمه گوگل]او حرکات یک سارق را بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]او حرکات یک دزد را از خود بی خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was just a piece of play-acting.
[ترجمه گوگل]این فقط یک قطعه بازی-بازی بود
[ترجمه ترگمان] فقط یه نمایش بازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He thought she was play-acting but in fact she had really hurt herself.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که او بازی می کند اما در واقع او واقعاً به خودش صدمه زده بود
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد بازی می کند، اما در واقع او واقعا به خودش صدمه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was playacting again.
[ترجمه گوگل]دوباره داشت بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]او دوباره در حال بازی کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What Yeroen hoped to gain by his play-acting is not clear, though it may have helped to defuse further aggression.
[ترجمه گوگل]آنچه یرون امیدوار بود با بازی خود به دست آورد، مشخص نیست، اگرچه ممکن است به خنثی کردن تهاجم بیشتر کمک کرده باشد
[ترجمه ترگمان]چیزی که Yeroen امیدوار است با بازی خود به دست آورد مشخص نیست، هر چند ممکن است به خنثی کردن تجاوز بیشتر کمک کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was no longer responsible for the pretending, the elaborate play-acting.
[ترجمه گوگل]من دیگر مسئولیت تظاهر و بازی-بازی مفصل را بر عهده نداشتم
[ترجمه ترگمان]من دیگه مسئول این بازی نبودم نمایش استادانه بازی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead of plays being acted by the city craftsmen once a year, we've made a craft of play-acting.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه سالی یک بار نمایشنامه توسط صنعتگران شهر اجرا شود، کاردستی بازی-بازیگری ساخته ایم
[ترجمه ترگمان]به جای نمایشنامه هایی که سالی یک بار توسط صنعتگران شهر نمایش داده می شود، ما یک هنر بازی کردن درست کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nature and truth are the very enemies of playacting . I'll wager my fortune.
[ترجمه گوگل]طبیعت و حقیقت دشمنان بازی آفرینی هستند من ثروتم را شرط بندی می کنم
[ترجمه ترگمان]طبیعت و حقیقت یکی از دشمنان بازی کردن است شرط می بندم که بخت با من یار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tyler has gotten into playacting, and he'll suddenly suggest a script. "You be the princess, " he'll say to Lauren, "and I'll be the knight.
[ترجمه گوگل]تایلر وارد بازی شده است و ناگهان فیلمنامه ای را پیشنهاد می کند او به لورن می گوید: «شما شاهزاده خانم باشید، و من شوالیه خواهم بود
[ترجمه ترگمان]تایلر خودش را به playacting رساند و ناگهان یک فیلمنامه را پیشنهاد کرد: \"شما شاهزاده خانم هستید\" او به لورن گفت: \" و من شوالیه خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The question Is this playacting or does he really hate us?
[ترجمه گوگل]سوال این است که آیا او واقعاً از ما متنفر است؟
[ترجمه ترگمان]سوال این است که او واقعا از ما نفرت دارد یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If not, there must be playacting and affectation.
[ترجمه گوگل]اگر نه، باید بازی و محبت وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را نکنید باید بازی کردن و تظاهر و تظاهر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now, it's textbook and playacting.
[ترجمه گوگل]اکنون، کتاب درسی و نمایشنامه است
[ترجمه ترگمان]حالا، این کتاب درسی است و بازی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't take any notice of him - he's just playacting.
[ترجمه گوگل]هیچ توجهی به او نکنید - او فقط بازی می کند
[ترجمه ترگمان]هیچ توجهی به او نداشته باش - او فقط بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• feigning, pretending; acting, performing a dramatic role (in a play)

پیشنهاد کاربران

( فوتبال ) تمارض بعد از خطا
similar to diving, playacting is deceiving the officials that a
player is injured to try to gain an
advantage or force the referee to punish
the "aggressor". Also known as feigning
injury or Diving.
نقش بازی کردن، ظاهرسازی

بپرس