play the game

جمله های نمونه

1. When you play the game of thrones, you win or you die. There is no middle ground.
[ترجمه گوگل]وقتی بازی تاج و تخت را انجام می دهید، برنده می شوید یا می میرید حد وسطی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]وقتی بازی تاج و تخت رو می کنی، تو برنده میشی یا می میری زمین وسطی وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We'll need a flat surface to play the game on.
[ترجمه گوگل]برای انجام بازی به یک سطح صاف نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به سطح صاف نیاز داریم تا بازی را ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We need two dice to play the game.
[ترجمه گوگل]برای انجام بازی به دو تاس نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به دو تاس برای بازی کردن نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you want a promotion, you've got to play the game.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهید ارتقا پیدا کنید، باید بازی را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]اگه ترفیع بگیری باید بازی رو شروع کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bobby must have it his way and play the game by his rules.
[ترجمه گوگل]بابی باید به روش خودش باشد و بازی را طبق قوانین خودش انجام دهد
[ترجمه ترگمان]بابی باید راه خودشو داشته باشه و با قوانین خودش بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He didn't play the game fairly — he cheated.
[ترجمه گوگل]او بازی را منصفانه بازی نکرد - او تقلب کرد
[ترجمه ترگمان]او بازی را عادلانه بازی نکرد - او تقلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But they don't play the game.
[ترجمه گوگل]اما آنها بازی را انجام نمی دهند
[ترجمه ترگمان]اما بازی را بازی نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two can play the game.
[ترجمه گوگل]دو نفر می توانند بازی را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]دو نفر می توانند بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The children don't know how to play the game.
[ترجمه گوگل]بچه ها نمی دانند چگونه بازی کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها نمی دانند چطور بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't play the game with an odd number of players.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بازی را با تعداد فرد بازیکن انجام دهید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی بازی رو با یه عده آدم عجیب و غریب بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I know how to play the game myself.
[ترجمه گوگل]من خودم می دانم چگونه بازی را انجام دهم
[ترجمه ترگمان] خودم بلدم چطور بازی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cool it, guys. Just play the game.
[ترجمه گوگل]خوبش کن بچه ها فقط بازی را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]ایول بچه ها فقط بازی رو بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But they can also be used to play the game that is the simple blueprint detective story.
[ترجمه گوگل]اما می توان از آنها برای بازی کردن یک بازی ساده نیز استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اما می توان از آن ها برای بازی در بازی استفاده کرد که داستان بسیار ساده کارآگاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We deliver our messages with the way we play the game.
[ترجمه گوگل]ما پیام های خود را با روشی که بازی می کنیم ارسال می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما messages را با روشی که بازی می کنیم تحویل می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Play the game clean.
[ترجمه گوگل]بازی را تمیز انجام دهید
[ترجمه ترگمان]بازی را تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act in the prescribed manner

پیشنهاد کاربران

Play the game
لازم نیست انقد متفاوت باشی . همرنگ جماعت باش
پیروی از قواعد
همرنگ جماعت شدن
باب میل اکثریت رفتار کردن ( هر چند مخالف اون رفتار یا کار باشی )
فرهنگ آکسفورد:
. Behave in a fair or honourable way; abide by the rules
فرهنگ کالینز:
To do things in the accepted way or in the way that you are told to in order to keep . your job or to achieve success
بازی کردن
تقریباً درسته
تو یه فیلمی میگه
Criminals play the game
بازی دستِ مجرماست.
به ساز. . . رقصیدن
مقرراتی بودن، از مقررات و عرف جامعه پیروی کردن
معنی?Playe a game کسی میدونه
فک کنم میشه میای بازی؟
مومو اینو به ماها میگه
قواعد بازی را رعایت کردن
طبق مقررات بازی کردن
( مجازی ) شرافتمندانه عمل کردن، صریح بودن
گاهی این معنی رو می ده:
to behave fairly
انجام بازی جوانمردانه
بازی کردن ( انجام دادن بازی )
مسخره بازی
مسخره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس