play god

پیشنهاد کاربران

The phrase "play God" refers to the act of assuming powers or making decisions that are typically reserved for a deity, especially in contexts involving significant control over life, death, or moral choices. It often carries a negative connotation, suggesting arrogance or overstepping human boundaries.
...
[مشاهده متن کامل]

به دست گرفتن قدرت ها یا تصمیم گیری هایی که معمولاً برای یک معبود است، به ویژه در زمینه هایی که شامل کنترل قابل توجهی بر زندگی، مرگ یا انتخاب های اخلاقی استوار است، جای خدا
غالباً بار معنایی منفی دارد که نشان دهنده تکبر یا فراتر رفتن از مرزهای انسانی است.
مثال؛
The debate over genetic engineering raises important questions about whether scientists should be allowed to play God with human DNA. "
When companies decide to alter ecosystems for profit, they are essentially playing God with the planet's natural balance.

Bringing about death for a sufferer. mercy killing. euthanasia. assisted suicide.
acting as if you have unlimited power and can do anything you want.
معنی :
طوری رفتار کنید که انگار قدرت نامحدودی دارید و می توانید هر کاری را که بخواهید انجام دهید
شهرام دولت آبادی
یعنی باور داری که حق گرفتن تصمیمات بسیار مهمی را داری که میتواند زندگی دیگران را هم به شکل جدی تحت الشعاع قرار بدهد.
English Dictionary
play God
to behave as if you have the right to make very important decisions that seriously affect other people's lives
خدایی کردن یعنی چی
یه ذره فکر کن بالایی
خدایی کردن

بپرس