1. He decides, literally, to play for time and makes a debut at Nero's banquet that evening.
[ترجمه گوگل]او تصمیم می گیرد، به معنای واقعی کلمه، برای زمان بازی کند و آن شب در ضیافت نرو اولین بازی را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم می گیرد که به معنای واقعی بازی کند و آن شب در مهمانی نرون شروع به کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او تصمیم می گیرد که به معنای واقعی بازی کند و آن شب در مهمانی نرون شروع به کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Henry's only plan at this moment was to play for time.
[ترجمه گوگل]تنها برنامه هنری در این لحظه این بود که برای زمان بازی کند
[ترجمه ترگمان]تنها نقشه ای که هنری در این لحظه داشت این بود که به موقع بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنها نقشه ای که هنری در این لحظه داشت این بود که به موقع بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Play for time — tell them we need more information from them before we can make a decision.
[ترجمه گوگل]برای زمان بازی کنید - به آنها بگویید که قبل از تصمیم گیری به اطلاعات بیشتری از آنها نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]برای زمان بازی کنید - به آن ها بگویید قبل از اینکه بتوانیم تصمیمی بگیریم اطلاعات بیشتری از آن ها داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای زمان بازی کنید - به آن ها بگویید قبل از اینکه بتوانیم تصمیمی بگیریم اطلاعات بیشتری از آن ها داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But he was elected to govern, not to play for time.
[ترجمه جواد کیهان] ولی او برای زمام داری انتخاب شد نه وقت تلفی|
[ترجمه گوگل]اما او برای حکومت انتخاب شد، نه برای زمان بازی کردن[ترجمه ترگمان]اما او برای اداره کردن انتخاب شد، نه اینکه برای زمان بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. If we play for time on this contract, we may get a better price.
[ترجمه گوگل]اگر در این قرارداد برای مدتی بازی کنیم، ممکن است قیمت بهتری بگیریم
[ترجمه ترگمان]اگر ما برای زمان در این قرارداد بازی کنیم، ممکن است قیمت بهتری بدست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر ما برای زمان در این قرارداد بازی کنیم، ممکن است قیمت بهتری بدست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Their ambivalence gave us a chance to play for time and recoup.
[ترجمه گوگل]دوگانگی آنها به ما فرصتی داد تا برای زمان بازی کنیم و جبران کنیم
[ترجمه ترگمان]دمدمی مزاجی آن ها به ما فرصت بازی برای زمان و زمان را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دمدمی مزاجی آن ها به ما فرصت بازی برای زمان و زمان را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To let them agree, we have to play for time.
[ترجمه گوگل]برای اینکه آنها موافقت کنند، باید برای زمان بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بگذارید آن ها موافقت کنند، ما باید برای زمان بازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بگذارید آن ها موافقت کنند، ما باید برای زمان بازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I decided not to play for time and take matters into my own hands.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم برای زمان بازی نکنم و اوضاع را به دست خودم بگیرم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم که به موقع بازی نکنم و همه چیز را به دست خودم بسپارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم که به موقع بازی نکنم و همه چیز را به دست خودم بسپارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Perhaps out of play for time to consider strategic, approach a stretcher.
[ترجمه گوگل]شاید خارج از بازی برای در نظر گرفتن استراتژیک، به یک برانکارد نزدیک شوید
[ترجمه ترگمان]شاید خارج از بازی برای در نظر گرفتن استراتژیک، نزدیک شدن به یک برانکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاید خارج از بازی برای در نظر گرفتن استراتژیک، نزدیک شدن به یک برانکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The president's decision is being seen as an attempt to play for time.
[ترجمه گوگل]تصمیم رئیس جمهور به عنوان تلاشی برای بازی با زمان تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]تصمیم رئیس جمهور به عنوان تلاشی برای بازی در زمان دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تصمیم رئیس جمهور به عنوان تلاشی برای بازی در زمان دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We can't sign the agreement yet - we'll have to play for time.
[ترجمه گوگل]ما هنوز نمی توانیم توافق نامه را امضا کنیم - باید برای زمان بازی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم توافق را امضا کنیم - باید برای زمان بازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم توافق را امضا کنیم - باید برای زمان بازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The U. S. strategy over the past weeks has been to play for time.
[ترجمه گوگل]استراتژی ایالات متحده در هفته های گذشته این بوده است که برای زمان بازی کند
[ترجمه ترگمان]U اس استراتژی در طول چند هفته گذشته برای زمان بازی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]U اس استراتژی در طول چند هفته گذشته برای زمان بازی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Edmond Herv is a close friend and he tells me that sometimes you have to play for time to solve a problem.
[ترجمه گوگل]ادموند هرو دوست صمیمی است و به من می گوید که گاهی اوقات برای حل یک مشکل باید زمان بازی کرد
[ترجمه ترگمان]ادموند Herv دوست صمیمی است و به من می گوید که بعضی وقت ها باید برای حل یک مشکل وقت بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ادموند Herv دوست صمیمی است و به من می گوید که بعضی وقت ها باید برای حل یک مشکل وقت بازی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The confused evidence suggests they are acting on their own initiative, not on directives from East Berlin to play for time.
[ترجمه گوگل]شواهد گیجکننده نشان میدهد که آنها به ابتکار عمل خود عمل میکنند، نه بر اساس دستورالعملهای برلین شرقی برای زمان بازی کردن
[ترجمه ترگمان]شواهد سردرگمی حاکی از آن است که آن ها بر روی ابتکار خودشان عمل می کنند، نه براساس دستورالعمل از شرق برلین تا برای زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شواهد سردرگمی حاکی از آن است که آن ها بر روی ابتکار خودشان عمل می کنند، نه براساس دستورالعمل از شرق برلین تا برای زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید