play dumb

پیشنهاد کاربران

PLAY DUMB
خود را به نادانی زدن - گُنگ بازی دراوردن - خود را به خنگی و ندانستن زدن - خود را به خریت زدن - خود را به نفهمی و حماقت زدن
یه اصطلاح رایج واسه این مورد:
*don't play dumb with me!
خودت به خریت نزن!
ادای آدمایی که نمیدونن درنیار!
خودت به اون راه نزن!
انکار کردن
🔸 معادل فارسی:
خود را به نادانی زدن / تجاهل کردن / وانمود به بی خبری کردن
در زبان محاوره ای:
خودش را زده به نفهمی، خودش را به کوچه علی چپ زده، می گه نمی دونه ولی می دونه
- - -

...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( رفتاری – فرار از مسئولیت ) :**
وقتی کسی عمداً وانمود می کند چیزی نمی داند یا متوجه نشده است، برای اینکه از پاسخ گویی یا مسئولیت فرار کند.
مثال: *He played dumb when the teacher asked who broke the window. *
وقتی معلم پرسید چه کسی پنجره را شکسته، خودش را به نادانی زد.
2. ** ( طنزآمیز – دوستانه ) :**
گاهی برای شوخی یا سبک کردن فضا، کسی تظاهر می کند چیزی نمی داند.
مثال: *She played dumb to avoid answering the difficult question. *
او خودش را به نادانی زد تا مجبور نشود به سؤال سخت جواب دهد.
3. ** ( منفی – فریب کارانه ) :**
اشاره به حالتی که فرد آگاهانه بی خبری را به عنوان تاکتیک فریب یا پنهان کاری استفاده می کند.
مثال: *They played dumb about the missing money. *
خودشان را به نادانی زدند درباره ی پول گمشده.
- - -
🔸 مترادف ها:
pretend ignorance – feign ignorance – act clueless – ignore knowingly – sham ignorance

خود را به کوچه علی چپ زدن
( عمدا ) گیج بازی درآوردن
به روت نیار!
کسی را خر فرض کردن
خود را به خریت/خنگی زدن، مثل احمق ها رفتار کردن ( به منظور گردن نگرفتنِ مسئولیتِ کاری یا چیزی )
خود را به ندانستن زدن، خود را به نفهمی و حماقت زدن
Don't play dumb with me - I know you took the money
خودت را به نفهمی نزن! - من میدونم که تو پول رو برداشتی!
When she asked if I knew it was her birthday, I played dumb. I didn’t want to let her know I was planning a surprise party
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی پرسید که آیا من میدونستم اونروز تولدشه، من خودم رو به ندونستن زدم. نمیخواستم که بدونه من داشتم یک مهمونی سوپرایز ترتیب میدادم.