play down a possibility

انگلیسی به انگلیسی

• underrate the chances, show the attitude of disdain toward the possibility

پیشنهاد کاربران

### 🔹 play down
معنی: کم اهمیت جلوه دادن، کوچک شمردن، بی اهمیت نشان دادن
( کسی یا چیزی را کمتر از واقعیت جلوه دادن )
### 🔹 play up
معنی: بزرگ جلوه دادن، اغراق کردن، برجسته کردن
...
[مشاهده متن کامل]

( روی چیزی بیش از حد تأکید کردن )
- - -
## ✅ 10 جمله با play down ( با ترجمه فارسی ) :
1. She tried to play down the seriousness of her mistake.
او سعی کرد اشتباهش را کم اهمیت جلوه دهد.
2. The company played down the financial loss in its report.
شرکت زیان مالی را در گزارشش کم رنگ جلوه داد.
3. He played down the rumors about his resignation.
او شایعات درباره استعفایش را بی اهمیت جلوه داد.
4. Don’t play down her success — she worked hard for it.
موفقیت او را کم شمار، او برایش سخت تلاش کرده.
5. The government played down the risk of inflation.
دولت خطر تورم را کم اهمیت جلوه داد.
6. I played down my excitement so I wouldn’t look childish.
هیجانم را پنهان کردم که بچه گانه به نظر نرسم.
7. They played down the incident to avoid public panic.
آن ها ماجرا را کم اهمیت نشان دادند تا از وحشت عمومی جلوگیری کنند.
8. He always plays down his achievements.
او همیشه دستاوردهایش را کوچک می شمارد.
9. She played down the injury and continued playing.
او آسیب را بی اهمیت جلوه داد و به بازی ادامه داد.
10. The teacher played down the student’s mistake kindly.
معلم با مهربانی اشتباه دانش آموز را کم اهمیت جلوه داد.
- - -
## ✅ 10 جمله با play up ( با ترجمه فارسی ) :
1. The media played up the scandal to get more views.
رسانه ها رسوایی را بزرگ جلوه دادند تا بازدید بیشتری بگیرند.
2. He played up his role in the project to impress the boss.
او نقش خودش در پروژه را بزرگ نمایی کرد تا رئیس را تحت تأثیر قرار دهد.
3. They’re playing up the danger to make people afraid.
آن ها خطر را بیش ازحد برجسته می کنند تا مردم را بترسانند.
4. She played up her illness to skip the exam.
او بیماری اش را بزرگ جلوه داد تا از امتحان فرار کند.
5. The ad plays up the benefits of the product.
تبلیغ مزایای محصول را بزرگ جلوه می دهد.
6. He played up his knowledge of computers.
او دانش خودش از کامپیوتر را پررنگ نشان داد.
7. The news report played up the emotional side of the story.
گزارش خبری بخش احساسی داستان را پررنگ کرد.
8. Stop playing up your problems — they’re not that serious.
دست از اغراق درباره مشکلاتت بردار — آن قدرها هم جدی نیستند.
9. They played up the romantic angle of the movie in trailers.
آن ها در تریلرهای فیلم جنبه عاشقانه را بزرگ جلوه دادند.
10. She played up her experience to get the job.
او تجربه اش را بزرگ جلوه داد تا شغل را بگیرد.
chatgpt

بپرس