platoon

/pləˈtuːn//pləˈtuːn/

معنی: گروه، جوخهءافراد
معانی دیگر: دسته ی کوچک، گروهه، (ارتش) دسته (که شامل دو یا چند جوخه squad است و فرماندهی آن به عهده ی یک ستوان است)، (ورزش) بخشی از تیم (مثلا بازیکنان دفاعی در فوتبال امریکایی)، (ارتش) به دسته تقسیم کردن، در دسته قرار دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a military unit of two or more squads or sections, usu. commanded by a lieutenant and having its own headquarters.

(2) تعریف: a group of persons trained and employed as a unit; squad.

- a police platoon
[ترجمه جواد] یک گروه پلیس
|
[ترجمه گوگل] یک جوخه پلیس
[ترجمه ترگمان] یه جوخه پلیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the football team's defense platoon
[ترجمه گوگل] دسته دفاع تیم فوتبال
[ترجمه ترگمان] گروه دفاع تیم فوتبال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: platoons, platooning, platooned
(1) تعریف: to form or operate as a platoon.

(2) تعریف: in sports, to use (a player or players) alternately with other players for a particular position.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: in sports, to use alternate players in a particular position.

(2) تعریف: in sports, to alternate with another player in a particular position.

جمله های نمونه

1. a platoon of police
یک دسته پلیس

2. The platoon debouched from the defile into the plain.
[ترجمه گوگل]جوخه از دیفیله به دشت پرید
[ترجمه ترگمان]جوخه از the بیرون آمدند و به جلگه رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The platoon pulled back to safety.
[ترجمه گوگل]جوخه به جای امن عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]جوخه به جای امنی برگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Platoon sergeants fell their men in on the barrack square.
[ترجمه گوگل]گروهبان های جوخه افراد خود را در میدان پادگان به زمین زدند
[ترجمه ترگمان]گروهبان ها هر دو گروهبان خود را در میدان سربازخانه مشاهده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The platoon made its way to the pre-arranged rendezvous in the desert.
[ترجمه گوگل]جوخه راهی میعادگاه از پیش تعیین شده در بیابان شد
[ترجمه ترگمان]جوخه به میعادگاه در صحرا راه خود را پیش گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was assigned to B platoon.
[ترجمه گوگل]من به لشکر B اعزام شدم
[ترجمه ترگمان]من مسئول یه جوخه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The platoon was sent to reconnoitre the village before the attack.
[ترجمه گوگل]جوخه قبل از حمله برای شناسایی روستا اعزام شد
[ترجمه ترگمان]جوخه قبل از حمله به دهکده رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In his platoon he had thirty-two men.
[ترجمه گوگل]در دسته خود سی و دو نفر داشت
[ترجمه ترگمان]در جوخه او سی و دو تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sergeant bellowed orders at the platoon.
[ترجمه گوگل]گروهبان در دسته دستورات را فریاد زد
[ترجمه ترگمان]گروهبان به جوخه فرمان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is being guarded by a platoon of police.
[ترجمه گوگل]او توسط یک جوخه پلیس محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]اون توسط یه جوخه پلیس محافظت میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The platoon commanders shout their commands and the recruits manoeuvre into the required formations.
[ترجمه گوگل]فرماندهان لشکر فرامین خود را فریاد می زنند و نیروهای جذب شده در آرایش های مورد نیاز مانور می دهند
[ترجمه ترگمان]فرماندهان نظامی دستورها خود را فریاد می زنند و نیروهای تازه به آرایش مورد نیاز متوسل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To the left Charlie could see another platoon ahead of him.
[ترجمه گوگل]در سمت چپ چارلی می‌توانست جوخه دیگری را جلوتر از خود ببیند
[ترجمه ترگمان]به سمت چپ چارلی یک جوخه دیگر جلو رویش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As the war progresses . . . How's your platoon doing?
[ترجمه گوگل]با پیشرفت جنگ جوخه شما چطور است؟
[ترجمه ترگمان]هنگامی که جنگ فرا می رسد، حال جوخه شما چطور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My platoon went deepest into the wooded area we were going into to set up an ambush patrol.
[ترجمه گوگل]جوخه من به عمق منطقه جنگلی که قرار بود برای راه اندازی یک پاتک کمین برویم، رفت
[ترجمه ترگمان]افراد من عمیقا به منطقه جنگلی رفتند که قرار بود برای گشت و گذار کمین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had a whole platoon used to operate fog machines around airfields overseas.
[ترجمه گوگل]ما یک جوخه کامل داشتیم که برای کار با ماشین های مه شکن در اطراف فرودگاه های خارج از کشور استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]ما یک گروه را داشتیم که در اطراف خارج از کشور هواپیماهای مه را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

جوخهءافراد (اسم)
platoon

انگلیسی به انگلیسی

• 1986 academy award-winning film directed by oliver stone (starring charlie sheen and willem dafoe)
division, military unit
a platoon is a small group of soldiers commanded by a lieutenant.

پیشنهاد کاربران

This slang term refers to a small military unit typically composed of around 15 to 40 soldiers. A platoon is often led by a lieutenant and serves as a subunit of a larger company or battalion.
این اصطلاح عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

به واحد نظامی کوچکی اشاره دارد که معمولاً از حدود 15 تا 40 سرباز تشکیل شده است.
یک دسته اغلب توسط یک ستوان رهبری می شود و به عنوان زیرواحد یک گروهان یا گردان بزرگتر خدمت می کند.
*** دسته ( یا به فارسی افغانی: بلوک ) یگانی نظامی و زیرمجموعه گروهان که معمولاً از دو یا چند گروه یا رسد تشکیل می شود.
معمولاً ۴ گروه با هم یک دسته و ۴ دسته با هم یک گروهان را تشکیل می دهند. فرماندهِ یک دسته معمولاً درجه ستوانی دارد.
**************************************************************************************************
مثال؛
“The platoon conducted a night patrol to secure the perimeter. ”
In a conversation about military training, someone might say, “I was assigned to the infantry platoon – we trained together for months. ”
A person might mention, “Each platoon has a designated leader who is responsible for the unit’s discipline and morale. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-formation/
دسته
platoon ( علوم نظامی )
واژه مصوب: دسته 5
تعریف: یگانی نظامی و زیرمجموعۀ گروهان که معمولاً از دو یا چند گروه یا رسد تشکیل می شود
دسته ( ارتش )

بپرس