• : تعریف: an overused, dull, or trivial remark; hackneyed expression; clich�. • مترادف: bromide, commonplace, truism • مشابه: adage, cliche, expression, maxim,
definition 2:
the quality of being unoriginal, dull, or trite.
synonyms:
banality, triteness
- He was grieving, and hearing platitudes like "time heals all wounds" did nothing to ease his pain.
[ترجمه گوگل] او غمگین بود و شنیدن جملاتی مانند "زمان همه زخم ها را التیام می بخشد" چیزی برای کاهش درد او نداشت [ترجمه ترگمان] او اندوهگین بود و شنیدن platitudes مثل \"زمان همه زخم ها را التیام می بخشد\" برای تسکین دردش هیچ کاری انجام نداد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He delivered a long prose full of platitudes.
[ترجمه گوگل]او نثری طولانی و مملو از عوام فریبی ارائه کرد [ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر پر از آدم های حراف و بی مزه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We shall have to listen to more platitudes about the dangers of overspending.
[ترجمه گوگل]ما باید به شایعات بیشتری در مورد خطرات ولخرجی گوش دهیم [ترجمه ترگمان]ما باید به platitudes more در مورد خطرات خرج کردن پول گوش دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was seen on TV delivering platitudes about the crisis in a monotone voice.
[ترجمه گوگل]او در تلویزیون دیده شد که با صدایی یکنواخت در مورد بحران سخنان عامیانه ارائه می کند [ترجمه ترگمان]او در تلویزیون دیده شد که platitudes در مورد بحران را به صدای یکنواخت بیان می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was mouthing the usual platitudes about the need for more compassion.
[ترجمه گوگل]او در مورد نیاز به شفقت بیشتر سخنان معمولی را بیان می کرد [ترجمه ترگمان]او مثل آدم های حراف معمولی در مورد نیاز به دلسوزی بیشتر حرف می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Milosevic doesn't mouth platitudes about it not mattering who scores as long as the team wins.
[ترجمه گوگل]میلوسویچ در مورد این موضوع بی اهمیت نیست که چه کسی گل می زند تا زمانی که تیم پیروز می شود [ترجمه ترگمان]Milosevic در مورد این که تیم برنده است و تا زمانی که تیم برنده شود mattering نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They mouthed the usual platitudes.
[ترجمه Sea] همان حرف های پیش پا افتاده همیشگی را به زبان آوردند
|
[ترجمه گوگل]آنها سخنان متداول را به زبان آوردند [ترجمه ترگمان]آن ها آدم های حراف معمولی را با دهان باز نگه داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I mouthed some sympathetic platitudes.
[ترجمه گوگل]من برخی از سخنان مضحک دلسوزانه به زبان آوردم [ترجمه ترگمان]با دهانی پر از همدردی حرف زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. High-sounding jargon or pointless platitudes cut little ice when one is alert to the actual message being conveyed.
[ترجمه گوگل]زمانی که فرد نسبت به پیام واقعی در حال انتقال هوشیار باشد، لغتهای پرمخاطب یا عبارات بیمعنی باعث کاهش یخ میشوند [ترجمه ترگمان]اصطلاحات حرفه ای و یا platitudes بی هدف، یخ کوچکی را قطع می کنند وقتی که فرد نسبت به پیام واقعی که منتقل می شود هوشیار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The management tried to satisfy staff with some platitudes about the need to make sacrifices for the benefit of the company.
[ترجمه گوگل]مديريت سعي كرد تا كاركنان را راضي كند با برخي بي اعتنايي ها در مورد نياز به فداكاري به نفع شركت [ترجمه ترگمان]مدیریت تلاش کرد کارکنان را با برخی از platitudes در مورد نیاز به فداکاری برای شرکت راضی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. That is more than just a platitude from a guy who really would rather have been anywhere else.
[ترجمه گوگل]این چیزی بیش از یک اظهارنظر ساده از طرف مردی است که واقعاً ترجیح می دهد جای دیگری باشد [ترجمه ترگمان]این فقط than از طرف مردیه که ترجیح می داد جای دیگه ای باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Mr Gringold droned on, mouthing the usual platitudes about motivation and self-reliance.
[ترجمه گوگل]آقای گرینگولد با بیسرپرستی، حرفهای معمولی در مورد انگیزه و اتکا به خود میگفت [ترجمه ترگمان]آقای Gringold در حالی که platitudes همیشگی را در مورد انگیزه و اتکا به نفس بیان می کرد، زیر لب گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Charles took one look at the proffered platitudes, which he knew to be absurd, and set about writing an alternative.
[ترجمه گوگل]چارلز نگاهی به افسانه های پیشنهادی که می دانست پوچ هستند انداخت و به نوشتن یک جایگزین پرداخت [ترجمه ترگمان]شارل نگاهی به platitudes که به طرفش دراز شده بود انداخت، که می دانست مضحک است و راه دیگری برای نوشتن انتخاب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I sense his slighted dignity and mouth some platitude about boys being boys the world over.
[ترجمه گوگل]من وقار ناچیز او را حس میکنم و در مورد پسر بودن پسرها در سرتاسر دنیا به زبان میآورم [ترجمه ترگمان]حس حقارت و بی اعتنایی او را حس می کنم و some در مورد پسرهایی که دنیا را از دست می دهند، platitude [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This was such a mere platitude go without saying.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که این یک حماقت محض بود [ترجمه ترگمان]بی گفتن این حرف بی platitude بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• superficiality, state of being commonplace, banality; trite saying, cliche, dull remark a platitude is a statement considered to be meaningless because it has been made many times before in similar situations; a formal word.
پیشنهاد کاربران
A remark or statement with a moral content that has been used too often to be interesting or thoughtful ( New Oxford American Dictionary ) مطلب یا نکته ی اخلاقی که بدلیلِ تکرار، کارایی خود را از دست داده و از محتوای واقعی خالی است؛ درس اخلاق ( با بار منفی. مثل اینکه بگوییم *ای بابا باز هم درس اخلاق داریم* ... [مشاهده متن کامل]
Example:👇 Edward’s opening question to Johnny during their “interview” about marriage to Julia unrolls like a platitude: “I presume, like all young people, you have the bad habit of smoking before luncheon?” * Shadowed Cocktails: The Plays of Philip Barry from Paris Bound to the Philadelphia Story by Donald R. Anderson & Robert A. Schanke. سؤال آغازین ادوارد از جانی در خلال مصاحبه اش در مورد ازدواج جانی با جولیا مثل درس اخلاقی است که خالی از محتوا و کارایی است: �فکر می کنم شما مانند بقیه جوان ها عادت زشت سیگار کشیدن قبل از نهار را داشته باشید. اینطور نیست؟�
تکرار مکررات حرفی یا جمله ای است که اگه به معنیش توجه کنیم چندان دارای مفهوم نیست و چیزیه که در جای مناسبش بدون فکر کردن گفته میشه بخاطر همینه میگن تکرار مکرر مثلا شما در رابطه ای به تازگی شکست خوردید و ناراحتین و دوستتون بهتون میگه اشکالی نداره ایشالا درست میشه ( در حالی که هم اشکال داره هم با اون حرفش هیچی درست نمیشه ) ... [مشاهده متن کامل]
اصولا به این جور جوابا میگن generic platitude [generic یعنی عموم یا عوام]
جمله ی کلیشه ای . حرف کلیشه ای
تکرار مکرر بدیهیات، کلیشه ای، نخ نما ، بس تکرار شده ا بی مزه و بی معنی شده و اصالتش رو از دست داده. an unoriginal, banal or hackneyed remark through overuse worn - out, overused cliche‘ , a trite or obvious remark ... [مشاهده متن کامل]
The audience asked him to cut the platitudes. Try not ti throw too many platitudes to your speech. the movie was a drizzle of platitudes.