platelet

/ˈpleɪtlət//ˈpleɪtlət/

معنی: صفحه کوچک، گرده خون
معانی دیگر: (خون پستانداران) پلاکت، گرده، جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of numerous small disk-shaped bodies found in the blood of vertebrates and associated with clotting.

جمله های نمونه

1. Several hormones may stimulate platelet activating factor biosynthesis invitro.
[ترجمه گوگل]چندین هورمون ممکن است بیوسنتز فاکتور فعال کننده پلاکت را در شرایط آزمایشگاهی تحریک کنند
[ترجمه ترگمان]هورمون های متعددی ممکن است باعث تحریک سلول های activating factor invitro شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These results suggest the involvement of platelet activating factor in the endothelin induced fibrinolytic activation and subsequently developed mucosal haemorrhagic lesion.
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان دهنده دخالت فاکتور فعال کننده پلاکت در فعال سازی فیبرینولیتیک ناشی از اندوتلین و متعاقبا ایجاد ضایعه خونریزی دهنده مخاطی است
[ترجمه ترگمان]این نتایج حاکی از دخالت عامل فعال کردن پلاکت در فعال سازی fibrinolytic القا شده endothelin و متعاقبا ایجاد ضایعه \"mucosal دار\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Therefore the platelet-aggregate ratio would be low in the presence of circulating platelet aggregates.
[ترجمه گوگل]بنابراین نسبت پلاکت به تجمع در حضور تجمعات پلاکتی در گردش پایین خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نسبت سنگ دانه در حضور توده های platelet در گردش، پایین خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The possibility that intestinal epithelial cells may produce platelet activating factor has been suggested by Kald etal.
[ترجمه گوگل]احتمال اینکه سلول های اپیتلیال روده ممکن است فاکتور فعال کننده پلاکت تولید کنند توسط Kald etal پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]این احتمال که سلول های اپی تلیال روده می توانند عامل فعال کننده پلاکت را تولید کنند توسط Kald etal پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The content of platelet activating factor in pancreatic tissue was determined using bioassay technique with washed rabbit platelets as described previously.
[ترجمه گوگل]محتوای فاکتور فعال کننده پلاکت در بافت پانکراس با استفاده از روش سنجش زیستی با پلاکت های خرگوش شسته شده همانطور که قبلا توضیح داده شد تعیین شد
[ترجمه ترگمان]محتوای عامل فعال کننده platelet در بافت لوزالمعده با استفاده از تکنیک bioassay با پلاکت rabbit که قبلا شرح داده شده بود، تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Occasionally, a substantially increased platelet or white cell count may lead to apparent increases in plasma potassium concentration.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، افزایش قابل توجهی تعداد پلاکت ها یا گلبول های سفید ممکن است منجر به افزایش آشکار غلظت پتاسیم پلاسما شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، یک شمارش سلول به طور قابل توجهی افزایش یافته و یا شمارش سلول سفید ممکن است منجر به افزایش ظاهری غلظت پتاسیم پلاسما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As knowledge of basic platelet metabolism increases it will be more easy to identify platelet abnormalities and their pathogenesis in diabetes mellitus.
[ترجمه گوگل]با افزایش دانش در مورد متابولیسم پایه پلاکتی، شناسایی ناهنجاری های پلاکتی و پاتوژنز آنها در دیابت شیرین آسان تر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با افزایش آگاهی از متابولیسم مواد اولیه، تشخیص اختلالات پلاکت و بیماری زایی شان در دیابت آسان تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This hypothesis deserves further study as platelet activating factor metabolism in the stomach lumen is unknown.
[ترجمه گوگل]این فرضیه مستحق مطالعه بیشتر است زیرا متابولیسم عامل فعال کننده پلاکت در لومن معده ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]این فرضیه نیازمند مطالعه بیشتر به عنوان metabolism عامل فعال کردن سلول های شکم در لومن شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These authors have shown that colonic platelet activating factor content was significantly increased irrespective of colonic inflammation.
[ترجمه گوگل]این نویسندگان نشان داده اند که محتوای فاکتور فعال کننده پلاکت کولون بدون توجه به التهاب کولون به طور قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]این نویسندگان نشان داده اند که صرف نظر از التهاب colonic، محتوای عامل فعال کردن سلول های colonic به طور قابل توجهی افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lyso platelet activating factor and alkyl acyl glycerophosphocholine were not significantly higher in Crohn's disease than in controls.
[ترجمه گوگل]فاکتور فعال کننده پلاکت لیزو و آلکیل آسیل گلیسروفسفوکولین در بیماری کرون به طور قابل توجهی بالاتر از گروه کنترل نبود
[ترجمه ترگمان]عامل فعال کننده platelet پلاکت و آلکیل آسیل بنزن به میزان قابل توجهی در بیماری Crohn بالاتر از کنترل های داخلی نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This led to a substantial increase in platelet cholesterol concentration, the bulk of this increase being associated with the platelet membrane.
[ترجمه گوگل]این منجر به افزایش قابل توجهی در غلظت کلسترول پلاکتی شد که بخش عمده ای از این افزایش با غشای پلاکتی مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]این منجر به افزایش قابل توجه غلظت کلسترول پلاکت، بخش عمده ای از این افزایش در ارتباط با غشای سلول می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Biological activity of platelet activating factor was measured by platelet aggregation using a Chrono-log Corporation aggregometer.
[ترجمه گوگل]فعالیت بیولوژیکی فاکتور فعال کننده پلاکت با تجمع پلاکتی با استفاده از آگرگومتر Chrono-log Corporation اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]فعالیت بیولوژیکی عامل فعال کننده platelet با استفاده از یک شرکت Chrono - log aggregometer اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mechanisms by which platelet sticks to platelet during aggregation are not fully understood.
[ترجمه گوگل]مکانیسم چسبیدن پلاکت به پلاکت در حین تجمع کاملاً شناخته نشده است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم هایی که بوسیله آن سلول های پلاکت به پلاکت در طول تجمع بیان می شوند به طور کامل درک نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Platelet activating factor also caused a marked decrease in the pancreatic blood flow comparable with that observed after caerulein infusion.
[ترجمه گوگل]فاکتور فعال کننده پلاکت همچنین باعث کاهش قابل توجهی در جریان خون پانکراس می شود که با کاهش مشاهده شده پس از تزریق سرولئین قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان]فاکتور فعال کننده Platelet نیز باعث کاهش قابل توجه جریان خون پانکراس می شود که بعد از تزریق caerulein مشاهده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Formalin fixes platelet aggregates which would be removed during the centrifugation to produce platelet-rich plasma.
[ترجمه گوگل]فرمالین تجمعات پلاکتی را که در طی سانتریفیوژ کردن حذف می‌شوند را ثابت می‌کند تا پلاسمای غنی از پلاکت تولید شود
[ترجمه ترگمان]formalin، سنگ دانه های پلاکت را اصلاح می کند که در طول سانتریفوژ برای تولید پلاسمای غنی از پلاکت حذف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صفحه کوچک (اسم)
plaque, platelet

گرده خون (اسم)
platelet

انگلیسی به انگلیسی

• small cytoplasmic body in the blood that aids in clotting, blood platelet

پیشنهاد کاربران

{خون} پلاکت
مثال:
Blood is made up of red cells, white cells and platelets floating in plasma.
خون از گلوبول قرمز، گلوبول سفید و پلاکتهای شناور در پلاسما تشکیل شده است.
[پزشکی] پلاکت، ترومبوسیت: شکلی از اجزاء خون که در قطع خونریزی فعالیت می کند
platelet ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: گِرده
تعریف: ساختاری سکه‏مانند به قطر 2 تا 4 میکرومتر که در خون همۀ پستانداران موجود است و در انعقاد خون نقش دارد
پلاکت
ورقه ای
platelet
پلاکت های خون
در برگه آزمایشگاه با سه حرف PLT مخفف کلمه platelet
مشخص می شود
هماتولوژی:
پلاکتها یا ترومبوسیت ها
کوچکترین سلول در جریان خون محیطی محسوب می شود
قطر پلاکت ها ۴ – ۲ میکرون ، در انعقاد خون شرکت دارند
از قطعه قطعه شدن سیتوپلاسم سلولهایی بنام مگا کاریوسیت در مغز استخوان حاصل می شوند
نرمال : ۴۰۰ – ۱۵۰ هزار در هر میلی متر مکعب خون می باشد

بپرس