plasmodium

/plæzˈmodiəm//plæzˈmodiəm/

معنی: انگل مالاریا
معانی دیگر: (زیست شناسی) دشتمان، پلاسمودیوم، نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاخته های خون میشوند

جمله های نمونه

1. Within a few years four species of Plasmodium had been recognized, responsible for clinically distinct variants of malaria.
[ترجمه گوگل]در عرض چند سال، چهار گونه از پلاسمودیوم، مسئول انواع بالینی متمایز مالاریا شناخته شد
[ترجمه ترگمان]در عرض چند سال چهار گونه از Plasmodium شناسایی شدند که مسئول انواع متمایز بالینی مالاریا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. More than 50 species of this plasmodium attack animals.
[ترجمه گوگل]بیش از 50 گونه از این پلاسمودیوم به حیوانات حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۵۰ گونه از این plasmodium به حیوانات حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Malaria is caused by parasites of the genus Plasmodium, which are spread to humans through mosquito bites.
[ترجمه گوگل]مالاریا توسط انگل هایی از جنس پلاسمودیوم ایجاد می شود که از طریق نیش پشه به انسان منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]مالاریا از انگل جنوس Plasmodium ناشی می شود که از طریق پشه پشه به انسان ها سرایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The major Merozoite Surface Protein 1(MSP of Plasmodium falciparum is an important candidate for malaria vaccine.
[ترجمه گوگل]پروتئین سطحی اصلی مروزویت 1 (MSP از پلاسمودیوم فالسیپاروم یک کاندید مهم برای واکسن مالاریا است
[ترجمه ترگمان]The falciparum، عضو پارلمان عضو پارلمان اسکاتلند، یک نامزد مهم برای واکسن مالاریا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To observe the morphological characteristics of Plasmodium yoelii schizogony in their ghost erythrocytes.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده ویژگی‌های مورفولوژیکی Plasmodium yoelii schizogony در گلبول‌های قرمز ارواح
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده مشخصه های مورفولوژیکی of yoelii در گلبول های قرمز روح آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of these, the plasmodium, causes malaria. Other protozoa cause sleeping sickness and amebic dysentery.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها، پلاسمودیوم، عامل مالاریا است سایر تک یاخته ها باعث بیماری خواب و اسهال خونی آمیبی می شوند
[ترجمه ترگمان]یکی از اینها، the، منجر به مالاریا می شود protozoa دیگر موجب بیماری خواب و اسهال خونی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If there is plasmodium in blood, usable chloroquine, avoid uses quinine, attack the medicaments such as impaludism quinoline, uncle ammonia quinoline.
[ترجمه گوگل]در صورت وجود پلاسمودیوم در خون، کلروکین قابل استفاده، از مصرف کینین خودداری کنید، به داروهایی مانند کینولین ایمپالودیسم، کینولین آمونیاک عمو حمله کنید
[ترجمه ترگمان]اگر there موجود در خون وجود داشته باشد، کلروکین قابل استفاده، از گنه گنه استفاده کند، به the مانند impaludism quinoline، quinoline ammonia quinoline حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are four types of human malaria: Plasmodium vivax, P. malariae, P. ovale and P. falciparum.
[ترجمه گوگل]چهار نوع مالاریا وجود دارد: پلاسمودیوم ویواکس، P مالاریا، P ovale و P falciparum
[ترجمه ترگمان]چهار نوع مالاریا انسان وجود دارد: Plasmodium vivax، پی malariae، پی ovale و پی falciparum
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Furthermore, it is effective against chloroquine - resistant Plasmodium falciparum malaria and in patients with cerebral malaria.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، در برابر مالاریا پلاسمودیوم فالسیپاروم مقاوم به کلروکین و در بیماران مبتلا به مالاریا مغزی موثر است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ضد مالاریا مقاوم در برابر کلروکین و در بیمارانی که مبتلا به مالاریا هستند، موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sometimes plasmodium less or the patient already took a few drug that fight impaludism, in common blood piece in find not easily, and in thick blood piece in can find.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات پلاسمودیوم کمتر یا بیمار قبلاً چند داروی ضد امپلودیسم مصرف کرده است، در قطعه خونی معمولی به راحتی پیدا نمی شود و در قطعه خون غلیظ می تواند پیدا شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات plasmodium کم تر یا بیمار مقداری دارو مصرف می کنند که با impaludism مبارزه می کنند، در یک تکه خون معمولی که به راحتی پیدا نمی شود، و یک تکه خون غلیظ نیز می تواند پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The schizonts and gametocytes were somewhat alike to Plasmodium vivax.
[ترجمه گوگل]شیزونت ها و گامتوسیت ها تا حدودی شبیه پلاسمودیوم ویواکس بودند
[ترجمه ترگمان]The و gametocytes تا اندازه ای شبیه به هم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A large number of grume granules exist in plasmodium.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی گرانول گروم در پلاسمودیوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از دانه های grume در plasmodium وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The idea goes some way to explaining why some individuals with red cell mutations are immune to Plasmodium infection.
[ترجمه گوگل]این ایده تا حدودی توضیح می دهد که چرا برخی از افراد مبتلا به جهش گلبول قرمز در برابر عفونت پلاسمودیوم ایمن هستند
[ترجمه ترگمان]این ایده روشی برای توضیح این موضوع است که چرا برخی از افراد دارای جهش های سلول قرمز در برابر عفونت Plasmodium مصون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He found that 10 percent of Duffy-negative subjects were in fact infected with Plasmodium vivax.
[ترجمه گوگل]او دریافت که 10 درصد از افراد دافی منفی در واقع به پلاسمودیوم ویواکس آلوده بودند
[ترجمه ترگمان]او دریافت که ۱۰ درصد از افراد غیر منفی دافی در واقع به Plasmodium vivax مبتلا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective: To sequence the gene of glyceraldehyde 3 phosphate dehydrogenase (GAPDH) from Plasmodium falciparum strain FCC-1/HN.
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین توالی ژن گلیسرآلدئید 3 فسفات دهیدروژناز (GAPDH) از سویه FCC-1/HN پلاسمودیوم فالسیپاروم
[ترجمه ترگمان]هدف: توالی ژن of ۳ phosphate (GAPDH)از Plasmodium falciparum FCC FCC - ۱ \/ HN
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انگل مالاریا (اسم)
gamete, plasmodium

انگلیسی به انگلیسی

• parasitic organism that causes malaria; multinucleate mass of tissue characteristic of some developmental stages in certain organisms (biology)

پیشنهاد کاربران

پلاسمودیوم ( اسم ) : نوعی انگل که گلبول های قرمز را آلوده کرده و باعث مالاریا می شود

بپرس