plasma

/ˈplæzmə//ˈplæzmə/

معنی: خونابه، پلاسما، قسمت ابکی خون
معانی دیگر: (فیزیک) پلاسما، دشتینه، رجوع شود به: protoplasm، در کوهی سبز رنگ، کوارتز سبز، plasm تش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: plasmatic (adj.), plasmic (adj.), plasm (n.)
(1) تعریف: the clear, liquid part of lymph or blood in which cells are suspended.

(2) تعریف: the material from which cells are made; protoplasm.

(3) تعریف: whey.

(4) تعریف: a highly ionized gas consisting of negatively and positively charged particles in approximately equal numbers.

جمله های نمونه

1. plasma coating
اندایش پلاسمایی

2. He is very interested in plasma physics.
[ترجمه گوگل]او علاقه زیادی به فیزیک پلاسما دارد
[ترجمه ترگمان]او بسیار به فیزیک پلاسما علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Keep some blood plasma back for the serious cases.
[ترجمه گوگل]مقداری پلاسمای خون را برای موارد جدی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]برای پرونده های جدی، پلاسمای خون را به حالت تعلیق درآورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Low plasma octreotide concentration and increased fasting volume may explain improved gall bladder contraction.
[ترجمه گوگل]غلظت کم اکتروتید پلاسما و افزایش حجم ناشتا ممکن است بهبود انقباض کیسه صفرا را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]غلظت کم پلاسما و افزایش حجم ناشتا باعث افزایش انقباض کیسه صفرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The importance of the plasma triglyceride concentration as a risk factor for coronary heart disease in the general population is still uncertain.
[ترجمه گوگل]اهمیت غلظت تری گلیسیرید پلاسما به عنوان یک عامل خطر برای بیماری عروق کرونر قلب در جمعیت عمومی هنوز نامشخص است
[ترجمه ترگمان]اهمیت غلظت triglyceride پلاسما به عنوان عامل خطر بیماری های قلبی عروقی در جمعیت عمومی هنوز نامطمئن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Plasma lipid concentrations and death rates from ischaemic heart disease vary according to the method of infant feeding.
[ترجمه گوگل]غلظت لیپیدهای پلاسما و میزان مرگ و میر ناشی از بیماری ایسکمیک قلبی با توجه به روش تغذیه نوزاد متفاوت است
[ترجمه ترگمان]غلظت لیپید پلاسما و میزان مرگ از بیماری های قلبی ischaemic مطابق با روش تغذیه نوزاد تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reduced numbers of intestinal mucosal plasma cells have been reported, with a return to normal values after antibiotic treatment.
[ترجمه گوگل]کاهش تعداد سلول های پلاسما مخاط روده گزارش شده است که پس از درمان آنتی بیوتیکی به مقادیر طبیعی بازگشته است
[ترجمه ترگمان]کاهش تعداد سلول های پلاسما توسط سلول های پلاسما با بازگشت به مقادیر نرمال پس از درمان آنتی بیوتیک گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yeremi's stream of plasma ceased abruptly as his hand cramped within that fervid womb.
[ترجمه گوگل]جریان پلاسمای یرمی به طور ناگهانی قطع شد زیرا دستش در آن رحم پرشور گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]جریان آب پلاسما به طور ناگهانی قطع شد و دستش در آغوش گرم و سوزان فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Measuring plasma osmolality using freezing point depression or vapor pressure will immediately indicate that plasma osmolality and tonicity are normal.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری اسمولالیته پلاسما با استفاده از فرورفتگی نقطه انجماد یا فشار بخار بلافاصله نشان می دهد که اسمولالیته پلاسما و تونسیته طبیعی است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری پلاسما با استفاده از افسردگی نقطه انجماد یا فشار بخار بلافاصله نشان خواهد داد که osmolality و tonicity پلاسما نرمال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They give you new blood plasma.
[ترجمه گوگل]پلاسمای خون جدیدی به شما می دهند
[ترجمه ترگمان] اونا بهت پلاسما خون جدید میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. About $ 5 billion of plasma products are used each year by hemophiliacs and patients with diseases of the immune system.
[ترجمه گوگل]سالانه حدود 5 میلیارد دلار از محصولات پلاسما توسط بیماران هموفیلی و بیماران مبتلا به بیماری های سیستم ایمنی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سالانه حدود ۵ میلیارد دلار از محصولات پلاسما توسط hemophiliacs و بیماران مبتلا به بیماری های دستگاه ایمنی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two previous reports have assessed plasma polyunsaturated fatty acid pattern in patients with Crohn's disease.
[ترجمه گوگل]دو گزارش قبلی الگوی اسیدهای چرب چند غیراشباع پلاسما را در بیماران مبتلا به بیماری کرون ارزیابی کرده اند
[ترجمه ترگمان]دو گزارش قبلی الگوی اسیده ای چرب اشباع نشده چند گانه پلاسما را در بیماران مبتلا به بیماری Crohn مورد ارزیابی قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Iii this procedure, plasma is mixed with a strongly acidic cation exchange resin of the sodium form.
[ترجمه گوگل]در این روش، پلاسما با یک رزین تبادل کاتیونی اسیدی قوی به شکل سدیم مخلوط می شود
[ترجمه ترگمان]در این روش، پلاسما با رزین مبادله کاتیون به شدت اسیدی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The plasma gastrin concentrations increased from group to group as expected from the dose given.
[ترجمه گوگل]غلظت گاسترین پلاسما از گروهی به گروه دیگر همانطور که از دوز داده شده انتظار می رفت افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]غلظت های gastrin پلاسما از گروهی به گروه افزایش یافت که از مقدار مورد انتظار ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am in charge of sustaining the first-aid centre with blood plasma.
[ترجمه گوگل]من مسئول نگهداری مرکز کمک های اولیه با پلاسمای خون هستم
[ترجمه ترگمان]من مسئول حفظ مرکز کمک های اولیه با پلاسمای خون هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خونابه (اسم)
sanies, ichor, plasma, plasm, serum

پلاسما (اسم)
plasma, plasm

قسمت ابکی خون (اسم)
plasma, plasm

تخصصی

[کامپیوتر] پلاسما گازی یونیزه شده و درخشان . نگاه کنید به gas plasma display .
[برق و الکترونیک] پلاسما - پلاسما هر نوع مخلوطی از ذرات که شامل تعداد برابری از ذرات مثبت و منفی همراه با ذرات خنثی است به طوری که مخلوط الکتریکی خنثی باشد . این واژه معمولاً برای گازی به کار می رود که برای رسانا بودن به اندازه کافی یونیده شده استو تحت تأثیر میدانهای مغناطیسی قرار دارد. پلاسمای حقیقی که به طور کامل یونیزه شده است و هیچ ذره خنثی ندارد، در دماهای بالاتر از 20000 درجه K ایجاد می شود. در جامدات پلاسما می تواند به صورت الکترونها و دهنده های دارای بار مثبت یا حفره ها و پذیرنده های دارای بار منفی وجود داشته باشد .
[زمین شناسی] پلاسما - ترکیب شیمیایی :SiO2 - درصد مواد: SiO2=100% همراه با ادخالهای Al,Fe,Mg,Ca,Ni,Cr - رده بندی:اکسید - شکستگی: صدفی - ژیزمان :نسبتاََ کمیاب ; چک و اسلواکی و هندوستان (دکن) - خواص شیمیایی : محلول در KOH - رنگ کانی : سبز تا سبز تیره به علت انکلوزیون یا ادخال کلریت یا آمفیبول - تشابه کانی شناسی : کالسدوئن، اوانسیت - شکل بلورها:منشوری، رشته ای - کاربرد :بسیار کم،برش آن به عنوان سنگ نازک و ظریف مصرف می شود. - محل پیدایش: چک و اسلواکی - خواص فیزیکی و شیمیایی آن شبیه کالسدوئن است.در قشرها و لایه های آلتره (هوازده) سنگهای اولترابازیک یافت میشود.مورد استفاده آن بسیار کم، برش آن به عنوان سنگ نازک و ظریف مصرف میشود. - نام آن از زبان ایتالیایی نام سنگ سبز یافت شده در خرابه های رم است. - سختی : 6 – 7
[خاک شناسی] پلاسما

انگلیسی به انگلیسی

• fluid part of blood and lymph; ionized material, matter in the fourth state (beyond gas)
plasma is the clear fluid part of blood.

پیشنهاد کاربران

پلاسما
مثال:
More than half of blood is plasma.
بیش از نیمی از خون پلاسما است.
بیش از نیمی از خون را پلاسما تشکیل می دهد.
plasma
plasma : plas - ma
plas = همریشه با " بَراز ، بَراغ ، بَرّاق ، بَرغ ، بَرق " پارسی و اَرَبی شده های آن و همگی به مینِش : دِرَخشندگی ، روشنی ، اَفروختگی
ma = مایه پارسی و مایِع اَرَبی شده ی آن
...
[مشاهده متن کامل]

گَرته بَرداری :
بَرازما ، بَرازمای ، بَرازمایه
یا : بَراغما ، بَرامای ، بَراغ مایه
بَرای گونه ی گیزی یا دَفتی ( گازی ) آن :
بَرازوا ، بَرازوای ، بَرازوایه
یا : بَراغوا ، بَراغوای ، بَراغوایه

plasma ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: خوناب
تعریف: بخش مایع خون یا تنابه
پلَز ما
پلاسما
noun
1 [noncount]
medical : the watery part of blood that contains blood cells
2 [noncount]
technical : a substance that is similar to a gas but that can carry electricity
...
[مشاهده متن کامل]

the plasma that makes up a star
3 a [noncount] : a type of visual display for computers, televisions, etc. , that uses plasma with electrical charges between two sheets of glass and that produces pictures that are very clear and bright — usually used before another noun
a plasma screen/TV
b [count] : a television with a plasma screen
Our new TV is a 50 - inch plasma.

An ionized gas consisting of positive ions and free electrons in proportions resulting in more or less no overall electric charge, typically at low pressures ( as in the upper atmosphere and in fluorescent lamps ) or at very high temperatures ( as in stars and nuclear fusion reactors )

در زیست شناسی : پلاسما / خوناب
EXAMPLE : Plasma is the liquid part of blood that carries the blood cells
پلاسما بخش مایع خون است که سلول های خونی را حمل می کند.

بپرس