plaque

/ˈplæk//plɑːk/

معنی: نشان، لوحه، پلاک، صفحه کوچک
معانی دیگر: لوح، نشان یاد بود، سنجاق یا نشان یا آذین صفحه مانند، صفحه ی کوچک، (روی پوست بدن) لکه، لک، جرم دندان، (مواد فیبر مانند یا چرب که رگ ها را می گیرد) پلاک خونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat plate or tablet, usu. inscribed and used as a decorative hanging or as a commemorative.
مشابه: tablet

(2) تعریف: a small button or pin worn esp. for identifying a member of an organization or the like.

(3) تعریف: a film of bacteria and mucus that commonly forms on teeth.

جمله های نمونه

1. plaque has clogged the aorta
پلاک خونی شاهرگ آئورت را بند آورده است.

2. a plaque on the door showed his name and his work schedule
پلاک روی در نام و ساعات کار او را نشان می داد.

3. a memorial plaque for the war dead
لوحه ی یادبود کشتگان جنگ

4. a psoriatic plaque
لکه ی دا الصدف

5. a handsome ceramic plaque hung over the fireplace
یک صفحه ی سفالی زیبا بالای شومینه آویخته شده بود.

6. this toothpaste removes plaque
این خمیر دندان جرم دندان را از بین می برد.

7. A simple plaque marks the spot where the martyr died.
[ترجمه rana] یک پلاک ساده، محل شهادت شهید را نشان می دهد
|
[ترجمه گوگل]یک پلاک ساده محل فوت شهید را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]یک پلاک ساده جایی است که شهید در آن مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some Latin words were engraved on the plaque.
[ترجمه گوگل]چند کلمه لاتین روی پلاک حک شده بود
[ترجمه ترگمان]روی پلاک چند کلمه لاتین حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The local historical society put up a plaque at the site of the battle.
[ترجمه گوگل]جامعه تاریخی محلی لوحی را در محل نبرد نصب کرد
[ترجمه ترگمان]جامعه تاریخی محلی یک پلاک را در محل نبرد نصب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a brass plaque outside the surgery listing the various dentists' names and qualifications.
[ترجمه گوگل]یک پلاک برنجی بیرون از جراحی وجود داشت که اسامی و مدارک دندانپزشکان مختلف را درج می کرد
[ترجمه ترگمان]یک پلاک برنجی در بیرون اتاق عمل بود که نام dentists مختلف و واجد شرایط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A commemorative plaque on the bridge records the name of the engineer.
[ترجمه گوگل]پلاک یادبودی بر روی پل نام مهندس را ثبت کرده است
[ترجمه ترگمان]یه پلاک کننده روی پل اسم مهندس رو ثبت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Remove plaque by brushing your teeth regularly.
[ترجمه گوگل]پلاک ها را با مسواک زدن منظم از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]آن را با مسواک زدن به طور مرتب از روی صفحه بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is necessary to remove plaque by brushing one's teeth.
[ترجمه گوگل]حذف پلاک با مسواک زدن دندان ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن پلاک با مسواک زدن یک دندان لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Queen unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه گوگل]ملکه از لوح یادبودی رونمایی کرد
[ترجمه ترگمان]ملکه از لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She took a rubbing of the plaque.
[ترجمه گوگل]او پلاک را مالش داد
[ترجمه ترگمان]نگاهی به پلاک انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The team's coach was given a plaque.
[ترجمه گوگل]به مربی این تیم لوح تقدیر اهدا شد
[ترجمه ترگمان]مربی تیم به یک پلاک داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

لوحه (اسم)
plate, tablet, slab, bred, signboard, plaque

پلاک (اسم)
tag, plate, plaque, license plate

صفحه کوچک (اسم)
plaque, platelet

انگلیسی به انگلیسی

• layer of bacteria accumulated on the teeth
plate, tablet board; honorary tablet, commemorative plate (usually bearing an inscription)
a plaque is a flat piece of metal or wood, which is fixed to a wall or monument in memory of a person or event.
plaque is a substance that forms on the surface of your teeth. it consists of saliva, bacteria, and food.

پیشنهاد کاربران

2. لوحه. پلاک 1. جرم دندان
مثال:
the Cardinal blessed the memorial plaque
کاردینال لوحه یادبود را تقدیس کرد.
پلاک ( اسم ) : 1. ناحیه صاف 2. لایه ای از بزاق، لیزابه، باکتری ها و باقی مانده های مواد غذایی که روی سطح دندان جمع می شود و می تواند باعث آسیب لثه شود.
[پزشکی] پلاک، لکه
پلاک
رسوبات کلسترول در دیواره سرخرگ ها

بپرس