planner

/ˈplænər//ˈplænə/

معنی: نقشه کش
معانی دیگر: برنامه ریز، ترتیب دهنده، نقسه کش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who plans, esp. one who plans the development of cities and towns.
مشابه: architect

(2) تعریف: a notebook used to note assignments or schedule events or appointments.

جمله های نمونه

1. One city planner said Escondido has become known as an incubator city.
[ترجمه گوگل]یکی از برنامه ریزان شهری گفت که اسکوندیدو به عنوان یک شهر جوجه کشی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]یک برنامه ریز شهری گفت که Escondido به عنوان یک شهر انکوباتور شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I worked as a city planner in New York for 15 years.
[ترجمه گوگل]من به مدت 15 سال به عنوان شهرساز در نیویورک کار کردم
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یک برنامه ریز شهری در نیویورک برای ۱۵ سال کار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The conclusions reached by the planner would not necessarily be valid simply because a computer simulation model had been used.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری‌هایی که توسط برنامه‌ریز به دست می‌آید، لزوماً معتبر نیستند، زیرا از یک مدل شبیه‌سازی رایانه‌ای استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]نتایج حاصل از برنامه ریز لزوما به این دلیل معتبر نیست که یک مدل شبیه سازی کامپیوتری مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Maybe the DOS-based Personal Finance Planner will help us keep a closer eye on those disappearing thousands.
[ترجمه گوگل]شاید برنامه ریز مالی شخصی مبتنی بر DOS به ما کمک کند تا هزاران نفر را که در حال ناپدید شدن هستند زیر نظر داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]شاید the مالی شخصی داس (داس)به ما کمک می کند تا نگاهی نزدیک تر به کسانی که در حال ناپدید شدن هستند نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Roberts, a senior planner with Rhuddlan Borough Council, lives across the street.
[ترجمه گوگل]آقای رابرتز، یک برنامه ریز ارشد در شورای شهر رادلان، آن طرف خیابان زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]آقای رابرتس، برنامه ریز اصلی شورای منطقه Rhuddlan، در خیابان زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The commission has indeed sacrificed that power, planner Amit Ghosh later confirmed.
[ترجمه گوگل]آمیت قوش، برنامه ریز، بعداً تأیید کرد که کمیسیون واقعاً این قدرت را قربانی کرده است
[ترجمه ترگمان]کمیسیون در واقع آن قدرت را قربانی کرده است، برنامه ریز آمیت Ghosh بعدها تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After we get the right financial planner working for us, we can put a comprehensive plan together.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه برنامه ریز مالی مناسب برای ما کار کرد، می توانیم یک برنامه جامع را با هم تنظیم کنیم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه برنامه ریز مالی مناسبی که برای ما کار می کند را دریافت می کنیم، می توانیم یک برنامه جامع با هم قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He started his working life as an urban planner.
[ترجمه گوگل]او زندگی کاری خود را به عنوان یک شهرساز آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او زندگی کاری خود را به عنوان یک برنامه ریز شهری آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No central planner need call, no taskmaster need coerce.
[ترجمه گوگل]هیچ برنامه ریز مرکزی نیازی به تماس ندارد، هیچ مدیر وظیفه ای نیاز به اجبار ندارد
[ترجمه ترگمان]نه طراح مرکزی که نیاز به تماس داشته باشه، نه سرپرست نیاز به اجبار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ned is a corporate planner in a large electronics products company.
[ترجمه گوگل]ند یک برنامه ریز شرکتی در یک شرکت بزرگ محصولات الکترونیکی است
[ترجمه ترگمان]ند برنامه ریز یک شرکت در یک شرکت بزرگ محصولات الکترونیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The issue facing the conscious planner is to devise a process which genuinely considers the interests of rural people.
[ترجمه گوگل]مسئله ای که برنامه ریز آگاه با آن مواجه است، ابداع فرآیندی است که به طور واقعی منافع مردم روستا را در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]مساله ای که برنامه ریز آگاهانه با آن مواجه است این است که فرآیندی را طراحی کند که واقعا منافع مردم روستایی را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ian Vickers, 3 becomes regional planner and Patrick Boyle, 2 has been appointed design and build manager.
[ترجمه گوگل]ایان ویکرز، 3، برنامه ریز منطقه ای می شود و پاتریک بویل، 2، به عنوان مدیر طراحی و ساخت منصوب شده است
[ترجمه ترگمان]ایان ویکرز، ۳ ساله، برنامه ریز منطقه و پاتریک بویل ۲ ساله به عنوان مدیر طراحی و ساخت انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let's take an example of the planner and creative team together.
[ترجمه گوگل]بیایید با هم نمونه ای از تیم برنامه ریز و خلاق را مثال بزنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید یک مثال از برنامه ریز و تیم خلاق را به هم بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقشه کش (اسم)
draftsman, cartographer, planner, plotter, tracer

تخصصی

[عمران و معماری] برنامه ریز - طراح
[مهندسی گاز] طراح، نقشه کش

انگلیسی به انگلیسی

• one who schemes, one who makes plans; yearly calendar, schedule book
the planners in local government are the people who decide how land should be used and what new buildings should be built.
a planner is a person who works out in detail what is going to be done in the future.

پیشنهاد کاربران

1. طراح. نقشه کش 2. مهندس شهرسازی
مثال:
he raised hell with the planners
او به طراحان با صدای بلند و با عصبانیت اعتراض کرد.
دفتر برنامه ریزی
تقویم شخصی
planner
برنامه ریز
طراح
ترتیب دهنده

برنامه ریز، طراح، برنامه نویس
دفتری برای برنامه ریزی
توی سایت های مختلف دفتر هوایی هستن به نام پاتر که برای برنامه ریزی استفاده می شوند و خیلی مفید هستن
لیست یا نموداری که ( با اطلاعاتی که در آن است ) به برنامه ریزی کمک می کند.
برنامه ریز ، طراح ، نقشه کش
ترتیب دهنده

بپرس