قصد انجام کاری رو داشتن، برنامه داشتن ( going to )
?So how are we planning on breakng into that lodge
خب چطوری قراره وارد اون خونه بشیم؟
?So how are we going to breaking into that lodge
خب چطوری قراره وارد اون خونه بشیم؟
برنامه داشتن plan on doing someyhing
مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم.
We plan on changing our home.
برنامه ریزی کردن make a plan
مثال: ما برنامه ریزی کردیم که خونمون رو عوض کنیم.
We have made a plan to change our home.
مثال: ما برنامه مون اینه خونه مون رو عوض کنیم.
برنامه ریزی کردن make a plan
مثال: ما برنامه ریزی کردیم که خونمون رو عوض کنیم.
قصد انجام کاری داشتن
برنامه ریزی
برنامه ریزی کردن
برنامه ریزی در مورد. . . . .