• : تعریف: one who initiates a lawsuit against another. (Cf. defendant.)
- The plaintiff is claiming that her injury resulted from her employer's lack of concern for safety.
[ترجمه گوگل] شاکی مدعی است که آسیب او ناشی از عدم توجه کارفرما به ایمنی بوده است [ترجمه ترگمان] شاکی مدعی است که جراحت او ناشی از عدم نگرانی کارفرمای او برای امنیت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. plaintiff versus defendant
خواهان برضد خوانده (مدعی علیه)
2. the plaintiff claims that the police pistol-whipped him
شاکی ادعا می کند که پلیس با پاشنه ی تپانچه او را زده است.
4. The plaintiff claimed that the correct procedures had not been followed.
[ترجمه گوگل]شاکی مدعی شد که روال صحیح رعایت نشده است [ترجمه ترگمان]شاکی مدعی شد که رویه های صحیح پی گیری نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The plaintiff was guilty of contributory negligence for failing to wear a crash helmet.
[ترجمه گوگل]شاکی به دلیل عدم استفاده از کلاه ایمنی به دلیل سهل انگاری مشارکتی مقصر بود [ترجمه ترگمان]شاکی به سهل انگاری و قصور در پوشیدن کلاه ایمنی متهم شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The judge found for the plaintiff.
[ترجمه گوگل]قاضی برای شاکی پیدا کرد [ترجمه ترگمان]قاضی پرونده شاکی را پیدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The burden of proof lay on the plaintiff to prove negligence.
[ترجمه @l!] بار اثبات بر عهده خواهان ( شاکی ) است برای اثبات تقصیر
|
[ترجمه گوگل]اثبات قصور بر دوش شاکی بود [ترجمه ترگمان]شاکی بر این بود که متهم به سهل انگاری اثبات کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The plaintiff was awarded damages.
[ترجمه گوگل]به شاکی خسارت پرداخت شد [ترجمه ترگمان]شاکی به شاکی خسارت دریافت کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The judge decided for / against the plaintiff.
[ترجمه @l!] قاضی له /علیه خواهان ( شاکی ) حکم داد.
|
[ترجمه گوگل]قاضی به نفع / علیه شاکی تصمیم گرفت [ترجمه ترگمان]قاضی برای مخالفت با شاکی تصمیم گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Mr. Smith appeared for the plaintiff.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت برای شاکی حاضر شد [ترجمه ترگمان]اقای اسمیت به عنوان شاکی پیدا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The plaintiff is aged 30 and has a normal expectation of life.
[ترجمه گوگل]شاکی 30 ساله است و انتظار زندگی عادی دارد [ترجمه ترگمان]شاکی ۳۰ سال سن دارد و انتظار عادی زندگی را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The court decided against the plaintiff in the case of James vs . Smith.
[ترجمه گوگل]دادگاه علیه شاکی در پرونده James vs تصمیم گرفت اسمیت [ترجمه ترگمان]دادگاه علیه شاکی در پرونده جیمز در مقابل پرونده تصمیم گرفت اسمیت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The plaintiff battled the decision all the way to the Supreme Court.
[ترجمه گوگل]شاکی با این تصمیم تا دیوان عالی کشور مبارزه کرد [ترجمه ترگمان]شاکی در تمام مسیر دادگاه عالی با این تصمیم مبارزه کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The plaintiff moved for a rehearing.
[ترجمه گوگل]شاکی برای بازرسی حرکت کرد [ترجمه ترگمان]شاکی به دنبال a حرکت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The judge ruled against the plaintiff.
[ترجمه گوگل]قاضی علیه شاکی حکم داد [ترجمه ترگمان]قاضی مخالف شاکی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• claimant, person who brings a lawsuit to court; accuser, one who charges with an offense a plaintiff is a person who brings a legal case against someone; a legal term.
پیشنهاد کاربران
در کتاب law texts هم همین سه معنا آمده: مدعی، شاکی، خواهان اگر مفید بود لطفا لایک بفرمایید. متشکرم.
someone who makes a legal complaint against someone else in court/ a person who accuses someone else in a law case of having done something illegal a person or company that makes a legal complaint about someone else in a court of law ... [مشاهده متن کامل]
Synonym complainant خواهان یا مدعی در علم حقوق شخصی ( حقوقی یا حقیقی ) است که خواسته خود را دردادگاه علیه خوانده طلب می کند. خواهان می بایست دعوی حقوقی خود را در برگ مخصوص دادخواست تنظیم کند و در دادگاه صالح اقامه کند. The plaintiff claimed damages for the financial losses suffered through breach of copyright Judges in three states have sided with the plaintiffs