• (2)تعریف: a formal complaint submitted to a court of law. • مترادف: complaint • مشابه: accusation, allegation, charge, gravamen, grievance, indictment
جمله های نمونه
1. . . a forlorn, haunting plaint.
[ترجمه گوگل] دشتی متروک و فراموشنشدنی [ترجمه ترگمان] چه شکوه و اندوه بار آور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. That dinner makes Ding Lei special plaint: In Chongqing the chaffy dish that has in the most well-known chaffy dish store, unexpectedly is this pig blood probable is there a problem?
[ترجمه گوگل]آن شام، دینگ لی را به دردسر می اندازد: در چونگ کینگ، غذای پرکی که در معروف ترین فروشگاه ظروف چفیه وجود دارد، به طور غیرمنتظره ای این خون خوک احتمال دارد مشکلی وجود داشته باشد؟ [ترجمه ترگمان]آن شام شکایت ویژه ای دارد: در چانگ کینگ، غذای chaffy که در معروف ترین فروشگاه غذاهای chaffy دیده می شود، به طور غیر منتظره ای این یک مشکل خون خوک است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Educated youth by it is to plaint oneself are broken cannot so, must seek a breakthrough.
[ترجمه گوگل]جوانان تحصیل کرده به این معنی است که خود را شکسته نمی دانند، باید به دنبال پیشرفت باشند [ترجمه ترگمان]جوانان تحصیل کرده از آن رنج می برند که از خود شکایت نکنند، این طور نیست، باید به دنبال یک پیشرفت باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I often had this kind of plaint.
[ترجمه گوگل]من اغلب این نوع شکایت را داشتم [ترجمه ترگمان]من اغلب این شکایت را داشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Perhaps you should plaint what the high - tech technology of this world develops is really fast.
[ترجمه گل گلاب] شاید شما باید از دنیای تکنولوژی ( های - تک ) که انقدر سریع پیشرفت میکند، شکایت کنید.
|
[ترجمه Tina] شاید شما از فناوری سطح بالا که دنیا را واقعا با سرعت توسعه می دهد باید شاکی باشید
|
[ترجمه گوگل]شاید شما باید توضیح دهید که فناوری پیشرفته این جهان واقعا سریع است [ترجمه ترگمان]شاید شما باید شکایت کنید که تکنولوژی برتر این جهان واقعا سریع رشد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To him I will bring my plaint.
[ترجمه گوگل]من شکایت خود را نزد او خواهم آورد [ترجمه ترگمان]من شکایت خود را به او خواهم داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was invested with the woe of unnumbered generations, this plaint by which Buck was so strangely stirred.
[ترجمه گوگل]این دشتی که باک به طرز عجیبی برآشفته شده بود، با مصیبت نسلهای بیشماری همراه بود [ترجمه ترگمان]این شکوه و شکوه نسل های بی شمار، که باک از آن به نحو عجیبی تکان می خورد، سرمایه گذاری شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Even singer like Man Wenjun takes drug, it is normal for people to plaint that the entertainment circle is a great dye vat.
[ترجمه گوگل]حتی خواننده ای مانند Man Wenjun مواد مخدر مصرف می کند، طبیعی است که مردم ادعا کنند که دایره سرگرمی یک دیگ رنگ عالی است [ترجمه ترگمان]حتی خواننده مانند مردی که معتاد به مواد مخدر است، برای مردم عادی است که شکایت کنند که چرخه سرگرمی یک مالیات بر ارزش افزوده بزرگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But sometimes it is invaded by unnamable sorrows and filled with plaint of life.
[ترجمه Tina] اما گاهی اوقات مورد هجوم غم های مبهم قرار می گیریم و پر می شویم از نالیدن از زندگی.
|
[ترجمه گوگل]اما گاهی غم های نامشخص بر آن هجوم آورده و پر از دشت زندگی می شود [ترجمه ترگمان]اما گاه با اندوه unnamable مورد هجوم قرار می گیرد و از شکوه و شکوه زندگی مالامال می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. But I would not sadden you by the mortal plaint.
[ترجمه گوگل]اما من شما را با دعوای فانی ناراحت نمی کنم [ترجمه ترگمان]اما از این شکایت فانی ناراحت نمی شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Work one year, did not make next money? This is many farmers plaint and doubt.
[ترجمه Tina] یکسال کار کنی و پولی بدست نیاوری؟ این عامل شک و شکوه بسیاری از کشاورزان است.
|
[ترجمه گوگل]یک سال کار کنید، پول بعدی را نگرفتید؟ این موضوع شک و تردید بسیاری از کشاورزان است [ترجمه ترگمان]یک سال کار کنید، پول بعدی را make؟ بسیاری از کشاورزان شکوه و تردید می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حقوق] دادخواست، شکواییه، شکایت، عرض حال، دادخواهی
انگلیسی به انگلیسی
• lamentation, expression of grief; accusation, criminal charge; complaint, expression of dissatisfaction a plaint is a complaint or a sad cry; a literary word.
پیشنهاد کاربران
[متون حقوقی ] دادخواست
۱. شکوه و شکایت. آه و ناله. گریه و زاری ۲. شکایت. دادخواست ۳. اتهام مثال: And his plaint: My Lord indeed these are a people who will not have faith و شکوه و شکایت او: پروردگارا براستی اینها مردمانی هستند که ایمان نخواهند آورد. ... [مشاهده متن کامل]