plainness


معنی: سادگی، غیر مقبولی
معانی دیگر: روشنی، وضوح، بی تزویری، رک گویی، زشتی

جمله های نمونه

1. Convinced of his own plainness, Graham is here engaged in taking Jenny out and making a mess of kissing her.
[ترجمه گوگل]گراهام که از صراحت خود متقاعد شده است، در اینجا مشغول بیرون آوردن جنی و بوسیدن او است
[ترجمه ترگمان]متقاعد کردن of خودش، گراه ام اینجاست که جنی را بیرون می برد و گند می زند و او را می بوسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On stage, Euripides's plainness is both promising and exposing.
[ترجمه گوگل]روی صحنه، صراحت اوریپید هم امیدوارکننده و هم افشاگر است
[ترجمه ترگمان]بر روی صحنه، plainness Euripides هم امیدوارکننده و هم در معرض خطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The plainness of the rooms in this series makes an interesting counterpoint to the fanciful objects and people that inhabit them.
[ترجمه گوگل]ساده بودن اتاق های این مجموعه، نقطه مقابل اشیاء خیالی و مردمی را که در آنها زندگی می کنند، ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]ظاهر اتاق ها در این مجموعه، یک نقطه عطف جالب را به اشیا خیالی و مردمی که در آن ها ساکن هستند، جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The costumes for Revelations were theatrical in their plainness.
[ترجمه گوگل]لباس‌های Revelations از نظر ظاهری ساده بودند
[ترجمه ترگمان]این لباس ها برای Revelations در plainness نقش تئاتری داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The plainness also reflects the poor position taken by the Chinese brands in competition.
[ترجمه گوگل]ساده بودن همچنین نشان دهنده موقعیت ضعیف برندهای چینی در رقابت است
[ترجمه ترگمان]The همچنین منعکس کننده موضع ضعیف برند های چینی در رقابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use stochastic simulation, create the plainness sequence of the stable stochastic road surface for the target road spectrums with programming, and use logistic test to verify.
[ترجمه گوگل]از شبیه سازی تصادفی استفاده کنید، توالی صافی سطح جاده تصادفی پایدار را برای طیف های جاده هدف با برنامه نویسی ایجاد کنید، و از تست لجستیک برای تأیید استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از شبیه سازی تصادفی استفاده کنید، ترتیب plainness سطح جاده تصادفی ثابت را برای the جاده هدف با برنامه نویسی ایجاد کنید و از آزمون منطقی برای تایید استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Floweriness and plainness are two basic aesthetic forms of literary languages.
[ترجمه گوگل]شکوفایی و صافی دو شکل اساسی زیبایی شناختی زبان های ادبی هستند
[ترجمه ترگمان]Floweriness و plainness دو نوع زیبایی اساسی از زبان های ادبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Strong resolution makes a great cause out of plainness.
[ترجمه گوگل]وضوح قوی دلیل بزرگی را از سادگی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این تصمیم قوی باعث می شود که دلیل خوبی از plainness ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Traditional Xi'an snacks blend both delicacy and plainness.
[ترجمه گوگل]میان وعده های سنتی شیان هم لطافت و هم ساده بودن را با هم ترکیب می کنند
[ترجمه ترگمان]Xi سنتی هم ظریف و هم plainness را ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doctor had spoken with so much plainness that she was convinced to modify her treatment.
[ترجمه گوگل]دکتر آنقدر ساده صحبت کرده بود که متقاعد شد که درمانش را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]دکتر با آن همه plainness سخن گفته بود که متقاعد شده بود که درمان او را اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of his plainness of speech, he succeeded in making his point.
[ترجمه گوگل]به دلیل صراحت گفتارش، موفق شد نظرش را بیان کند
[ترجمه ترگمان]به خاطر رفتار his موفق شد منظور خود را بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper mainly deals with the basic characteristics of Chekhov: plainness and conciseness.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً به ویژگی های اساسی چخوف می پردازد: صراحت و مختصر
[ترجمه ترگمان]این مقاله اساسا با ویژگی های اصلی چخوف سر و کار دارد: زشتی و ایجاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rich language skills are employed, such as omission and leaping out, metaphor and pun, repetition and reference, elegancy and plainness.
[ترجمه گوگل]مهارت های زبانی غنی، مانند حذف و جهش، استعاره و جناس، تکرار و ارجاع، ظرافت و صراحت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مهارت های زبانی غنی از جمله حذف و پریدن، استعاره و pun، تکرار و reference، elegancy و plainness استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Presently, naive Bayes algorithm for Email filtering has been accepted widely for its simplicity and plainness.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، الگوریتم ساده بیز بیز برای فیلتر کردن ایمیل به دلیل سادگی و شفافیت آن به طور گسترده پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، الگوریتم ساده بیز برای فیلتر پست الکترونیکی، به طور گسترده برای سادگی و سادگی آن پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سادگی (اسم)
homeliness, ease, facility, chastity, simplicity, naivety, plainness, simpleness, easiness, tenuity, rusticity, simple-mindedness

غیر مقبولی (اسم)
plainness

انگلیسی به انگلیسی

• simplicity, state of being unembellished, state of being unadorned

پیشنهاد کاربران

بپرس