1. express yourself plainly
منظور خودت را به سادگی بیان کن.
2. he was plainly tired
به طور آشکار خسته بود.
3. the prisoners fared plainly : bread and cheese
زندانیان خوراک ساده می خوردند : نان و پنیر
4. The sea was plainly visible in the distance.
[ترجمه گوگل]دریا به وضوح از دور نمایان بود
[ترجمه ترگمان]دریا آشکارا دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دریا آشکارا دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The lease plainly states that all damage must be paid for.
[ترجمه گوگل]در اجاره نامه به صراحت آمده است که تمام خسارت باید پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]به طور واضح اجاره می دهد که همه خسارت را باید پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طور واضح اجاره می دهد که همه خسارت را باید پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It is plainly cruel to keep turtles as pets.
[ترجمه گوگل]نگهداری از لاک پشت ها به عنوان حیوان خانگی آشکارا بی رحمانه است
[ترجمه ترگمان]خیلی ظالمانه است که لاک پشت را به عنوان حیوون خونگی نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خیلی ظالمانه است که لاک پشت را به عنوان حیوون خونگی نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Jack showed his dislike plainly in scorching satire.
[ترجمه گوگل]جک نفرت خود را به وضوح در طنزهای سوزان نشان داد
[ترجمه ترگمان]جک از او خوشش نمی آمد و از او خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جک از او خوشش نمی آمد و از او خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Say what you have to say plainly. Don't go all round the circle to get here.
[ترجمه گوگل]آنچه را که برای گفتن دارید به صراحت بگویید دور دایره نروید تا به اینجا برسید
[ترجمه ترگمان]هرچه می خواهی بگو دور دایره نیا تا به اینجا برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هرچه می خواهی بگو دور دایره نیا تا به اینجا برسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The room was very plainly furnished.
[ترجمه گوگل]اتاق بسیار ساده چیده شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق کاملا مبله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اتاق کاملا مبله شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Plainly something was wrong.
[ترجمه گوگل]واضح است که چیزی اشتباه بوده است
[ترجمه ترگمان]آشکار بود که چیزی اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آشکار بود که چیزی اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Just say out plainly what you're thinking.
[ترجمه گوگل]فقط به صراحت بگویید به چه چیزی فکر می کنید
[ترجمه ترگمان]فقط بگو که به چه چیزی فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط بگو که به چه چیزی فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The door's locked, so plainly they must be out.
[ترجمه گوگل]در قفل است، بنابراین آنها باید بیرون باشند
[ترجمه ترگمان]در قفله، پس واضحه که اونا باید بیرون باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در قفله، پس واضحه که اونا باید بیرون باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mrs Gorman was plainly delighted.
[ترجمه گوگل]خانم گورمن آشکارا خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]خانم کوتوزوف آشکارا خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خانم کوتوزوف آشکارا خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I plainly perceive some objections remain.
[ترجمه گوگل]من به وضوح درک می کنم که برخی از مخالفت ها باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]من آشکارا می بینم که مانعی در کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من آشکارا می بینم که مانعی در کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. If ever eyes could speak, hers did very plainly.
[ترجمه گوگل]اگر چشمها میتوانستند حرف بزنند، چشمان او خیلی واضح صحبت میکردند
[ترجمه ترگمان]اگر کسی می توانست حرف بزند، او خیلی صریح حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر کسی می توانست حرف بزند، او خیلی صریح حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید