placenta

/pləˈsentə//pləˈsentə/

معنی: جفت، مشیمه، جفت جنین
معانی دیگر: (کالبد شناسی - جانور شناسی) جفت، وابسته به جفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: placentae, placentas
مشتقات: placental (adj.)
(1) تعریف: an organ formed in the womb for supplying the fetus with nourishment.

(2) تعریف: the part of a plant that contains developing seeds or spore cases.

جمله های نمونه

1. The latter looks like a placenta and has the same consistency, too.
[ترجمه گوگل]دومی شبیه جفت است و قوام یکسانی دارد
[ترجمه ترگمان]دومی شبیه جفت است و همان ثبات را نیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No cream whether made of placenta or the brains of aborted the whole woman foetuses or ground glass will break down cellulite.
[ترجمه گوگل]هیچ کرمی چه از جفت و چه از مغز جنین های سقط شده زن یا شیشه پودر شده، سلولیت را از بین نمی برد
[ترجمه ترگمان]هیچ کرمی که از جفت ساخته شده باشد یا مغز زنان سقط نشده زن را قطع کند و یا شیشه پایه آن را بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the case of estriol, the placenta utilizes a dehydroepiandrosterone precursor made in the adrenal glands of the fetus.
[ترجمه گوگل]در مورد استریول، جفت از یک پیش ساز دهیدرواپی آندروسترون ساخته شده در غدد فوق کلیوی جنین استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]در مورد estriol، جفت از پری کورسور dehydroepiandrosterone که در غده های آدرنالی در جنین ایجاد می شود، استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, rates of placenta previa increased markedly with age and with parity when age was controlled.
[ترجمه گوگل]با این حال، نرخ جفت سرراهی به طور قابل توجهی با افزایش سن و با افزایش سن افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]با این حال، میزان جفت previa به طور قابل ملاحظه ای با گذشت زمان افزایش یافت و در زمانی که سن کنترل می شد، برابری را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clones displaying a preferential expression in early placenta after Southern blot analysis were selected and sequenced.
[ترجمه گوگل]کلون هایی که پس از تجزیه و تحلیل ساترن بلات، بیان ترجیحی را در جفت اولیه نشان می دادند، انتخاب و توالی یابی شدند
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، بعد از انتخاب آنالیز لکه های جوهر در جفت انتخاب شده و توالی آن ها مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These chemicals were getting through the placenta and reaching foetuses in the womb and the eggs of birds and fish.
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی از جفت عبور می‌کردند و به جنین‌های داخل رحم و تخم‌های پرندگان و ماهی‌ها می‌رسیدند
[ترجمه ترگمان]این مواد شیمیایی از جفت جدا شده بودند و به foetuses در رحم و تخم پرندگان و ماهی می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If there's any chance it is placenta praevia, it could detach and cause a haemorrhage.
[ترجمه گوگل]اگر احتمالی وجود داشته باشد که جفت پریویا باشد، می تواند جدا شده و باعث خونریزی شود
[ترجمه ترگمان]اگر شانسی وجود داشته باشد که جفت جنین باشد، می تواند از هم جدا شود و باعث یک haemorrhage بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A defect in either the fetus or the placenta will be reflected by a decrease in estriol production. 37
[ترجمه گوگل]نقص در جنین یا جفت با کاهش تولید استریول منعکس می شود 37
[ترجمه ترگمان]یک عیب در جنین یا جفت توسط کاهشی در تولید estriol منعکس خواهد شد ۳۷
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The umbilical cord connects the baby to the placenta.
[ترجمه گوگل]بند ناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه ترگمان]بندناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It causes many complications, including small placenta size, stillbirth and low birthweight.
[ترجمه گوگل]عوارض زیادی از جمله جفت کوچک، مرده زایی و وزن کم هنگام تولد ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این بیماری موجب مشکلات زیادی می شود، از جمله یک جفت کوچک، مرده متولد و مرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The latter com pound crosses into the placenta which takes over with the necessary enzymes to complete the synthesis of estriol.
[ترجمه گوگل]ترکیب دوم وارد جفت می شود که با آنزیم های لازم برای تکمیل سنتز استریول کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]com latter به جفت صلیب اضافه می شود که با آنزیم های لازم برای تکمیل سنتز estriol طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As pregnancy progresses, the placenta secretes more progesterone which peaks midway into the third trimester and then levels off.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت بارداری، جفت پروژسترون بیشتری ترشح می کند که در اواسط سه ماهه سوم بارداری به اوج خود می رسد و سپس سطح آن کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت بارداری، جفت شدگی بیشتر بوجود می آید که در طول سه ماهه سوم به اوج خود می رسد و بعد از آن شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During pregnancy, trophoblasts migrate from the placenta into uterine spiral arteries, transforming them into wide channels that lack vasoconstrictive properties.
[ترجمه گوگل]در طول بارداری، تروفوبلاست ها از جفت به شریان های مارپیچی رحمی مهاجرت می کنند و آنها را به کانال های وسیعی تبدیل می کنند که خاصیت انقباض عروقی ندارند
[ترجمه ترگمان]در طول دوران بارداری، trophoblasts از جفت به شریان های مارپیچی لامپری مهاجرت می کنند و آن ها را تبدیل به کانال های گسترده ای تبدیل می کنند که فاقد ویژگی های vasoconstrictive هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Methods: The expression of PCNA and fibronectin in placenta of 30 patients with early abortion were detected by immunohistochemistry.
[ترجمه گوگل]روش کار: بیان PCNA و فیبرونکتین در جفت 30 بیمار با سقط زودرس با روش ایمونوهیستوشیمی شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: بیان نیازهای پس از بحران و fibronectin در جفت ۳۰ بیمار با سقط جنین زودهنگام توسط immunohistochemistry شناسایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

مشیمه (اسم)
afterbirth, placenta, amnion

جفت جنین (اسم)
placenta

تخصصی

[علوم دامی] جفت
[بهداشت] جفت

انگلیسی به انگلیسی

• organ that forms on the wall of the uterus during pregnancy and carries nourishment to a growing fetus while removing waste products
the placenta is the mass of veins and tissue inside the womb of a pregnant woman or animal, which the foetus is attached to.

پیشنهاد کاربران

placenta ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: جفت
تعریف: بافت حامل تخمک در تخمدان
جفت جنین
منشاء و مبدا این کلمه یعنی این کلمه کجایی است و معنی لغوی و اصطلاحی آن

بپرس