placed

جمله های نمونه

1. he placed a large copper vessel over the fire
یک ظرف مسی بزرگ را روی آتش قرار داد.

2. he placed his right elbow on the table
او آرنج راست خود را روی میز قرار داد.

3. he placed the book in the bottom of the suitcase
کتاب را ته چمدان گذاشت.

4. he placed the screw between the two jaws of the pliers
او پیچ را میان دو زبانه ی گازانبر گذاشت.

5. i placed an advertisement in the paper
به روزنامه آگهی دادم.

6. i placed the baby in the cradle
بچه را در گهواره قرار دادم.

7. she placed a spray of yellow flowers on her husband's tomb
یک دسته گل زرد روی قبر شوهرش گذاشت.

8. she placed each of the tools in its proper position
هریک از ابزار را در مکان مناسب خود قرار دهید.

9. she placed the book on the desk
کتاب را روی میز گذاشت.

10. we placed the piano in the recess of the wall
پیانو را در تورفتگی دیوار قرار دادیم.

11. zarry placed her inky, chalky hands on the table
زری دستان جوهری و گچی خود را روی میز قرار داد.

12. agrarian reform placed all the cards in the hand of farmers
اصلاحات ارضی قدرت را به دست کشاورزان داد.

13. he had placed his hands over his ample stomach
دستانش را روی شکم گنده اش قرار داده بود.

14. he was placed in command
به فرماندهی گماشته شد.

15. the union placed a large picket at the factory gate
اتحادیه تعداد زیادی پیشگام اعتصاب را جلو در کارخانه مستقر کرد.

16. to be placed under arrest
تحت توقیف قرار گرفتن

17. baby jesus was placed in a manger
عیسای نوزاد را در آخور قرار دادند.

18. i have already placed my order
قبلا سفارش خود را داده ام.

19. the notice was placed high on the wall
آگهی را بالای دیوار زده بودند.

20. the ransom (money) was placed in an envelope
باج را در یک پاکت گذاشتند.

21. this property has been placed under my trust
این ملک تحت قیمومت من است.

22. to deceive the enemy, they placed around the airports several dummy tanks made of wood
برای گول زدن دشمن،چندین تانک دروغی را که از چوب ساخت بودند در اطراف فرودگاه قرار دادند.

23. she is not old enough to be placed in a position of trust
سن او آنقدر نیست که بتوان مقام مسئولیت داری را به او محول کرد.

24. Madeleine placed it carefully in the rocky niche.
[ترجمه گوگل]مادلین آن را با احتیاط در طاقچه سنگی قرار داد
[ترجمه ترگمان]مادلن آن را با احتیاط در the سنگی نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Morse placed a restraining hand on Lewis's arm.
[ترجمه گوگل]مورس دستی مهارکننده روی بازوی لوئیس گذاشت
[ترجمه ترگمان]آقای مورس دستش را روی بازوی لوئیس گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He placed the money on the table.
[ترجمه گوگل]پول را روی میز گذاشت
[ترجمه ترگمان]پول را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. She placed the handkerchief on a piece of paper to dry on the radiator.
[ترجمه گوگل]دستمال را روی یک تکه کاغذ گذاشت تا روی رادیاتور خشک شود
[ترجمه ترگمان]دستمال را روی یک تکه کاغذ گذاشت تا روی رادیاتور خشک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. He placed a marker where the ball had landed.
[ترجمه گوگل]او یک نشانگر را در جایی که توپ فرود آمده بود قرار داد
[ترجمه ترگمان]نقطه ای را که توپ در آن فرود آمده بود قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if someone is well placed, they have more advantages or resources than other people.

پیشنهاد کاربران

ثبت شده
Order #174018 was placed on January 16, 2024 and is currently Completed.
برای اینکه بگی توی یه مسابقه ایی چندم شدید هم به کار میره
Great! I placed first in one race and third in another.
عالی! من در یک مسابقه اول و در مسابقه دیگر سوم شدم.
neo 15 conversation 2
قرار داده شده، جای دادن , گذاشتن, گذاشتن در جایی
در بر گیرنده
ایجاد کردن
قرار دادن، گذاشتن
Placed :put
تعیین کردن، مکان یا زمان اتفاقی را تشخیص دادن
جا، مکان،
قرارگرفته، واقع، جای گرفته، قرارداده، مستقر، گمارده، گذاشته شده، وضع شده، برآوردشده، منصوب
قراردادن، جاگزاری
بر _ روی
مکان، قرار داده شده
جایی_مکانی_
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس