place on leave

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی
- مرخصی دادن ( رسمی )
- کنار گذاشتن موقت از کار
- تعلیق کردن ( در زمینه ی انضباطی )
- در محاوره: مرخصی اجباری، کنار گذاشتن موقت
- - -
## 🔸 تعریف ها
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( اداری – اصلی ) :** وقتی کارفرما یا سازمان فردی را به طور رسمی از کار کنار می گذارد، معمولاً به عنوان مرخصی ( paid leave یا unpaid leave ) .
- مثال: *The officer was placed on leave pending investigation. *
افسر تا پایان تحقیقات به مرخصی اجباری فرستاده شد
2. ** ( انضباطی – عمومی ) :** نوعی تعلیق موقت برای بررسی تخلف یا بحران.
- مثال: *She was placed on leave after the complaint. *
او پس از شکایت به مرخصی اجباری فرستاده شد
3. ** ( غیررسمی – محاوره ای ) :** کنار گذاشتن موقت فرد از وظایفش، چه به دلایل شخصی، چه اداری.
- - -
## 🔸 مترادف ها
put on leave – suspend temporarily – grant leave – relieve of duty ( temporarily )
- - -
## 🔸 مثال ها
- *The teacher was placed on leave during the investigation. *
معلم در طول تحقیقات به مرخصی اجباری فرستاده شد
- *The employee was placed on leave for medical reasons. *
کارمند به دلایل پزشکی به مرخصی فرستاده شد
- *He was placed on leave after violating company policy. *
او پس از نقض سیاست شرکت به مرخصی اجباری فرستاده شد