placard

/ˈplækərd//ˈplækɑːd/

معنی: اعلان، پروانه رسمی، حمل یا نصب اعلان، شعار حمل کردن
معانی دیگر: پلاکارد، پوستر، دیوار آویز، آگهی (دیواری یا قابل حمل)، شعار نوشته، کارت، (با نصب پوستر یا حمل شعار و غیره) اعلام کردن، اعلامیه رسمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a poster, sign, or notice made to hang or be shown publicly.
مترادف: poster, sign
مشابه: billboard, broadside, circular, flier, notice
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: placards, placarding, placarded
(1) تعریف: to hang or display a placard or placards on or in.
مشابه: plaster, post

(2) تعریف: to transmit a message about (something) by means of a placard or placards.
مترادف: post
مشابه: advertise, bill, plug, publish

جمله های نمونه

1. Colorful placards announced an urgent meeting.
[ترجمه گوگل]پلاکاردهای رنگارنگ از تشکیل جلسه فوری خبر می دادند
[ترجمه ترگمان]تابلوهای رنگی یک جلسه فوری را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Placards were placed throughout the neighborhood by rival groups.
[ترجمه گوگل]پلاکاردهایی در سراسر محله توسط گروه های رقیب نصب شد
[ترجمه ترگمان]Placards در سراسر محله توسط گروه های رقیب جای گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Numerous placards appeared around the city calling for volunteers.
[ترجمه گوگل]پلاکاردهای متعددی در گوشه و کنار شهر ظاهر شد که خواستار حضور داوطلبان بودند
[ترجمه ترگمان]اعلامیه های زیادی در اطراف شهر منتشر شد و خواستار داوطلبان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We'll placard the wall with advertisements.
[ترجمه گوگل]دیوار را با تبلیغات پلاکارد می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما دیواری را با آگهی های تبلیغاتی نصب می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A long placard bore the names of all the new recruits.
[ترجمه گوگل]بر روی پلاکارد بلندی اسامی تمامی نیروهای تازه استخدام شده نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]یک آگهی دیواری طولانی نام همه تازه وارد را بر زبان آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Today the man carrying the placard warning that the end is nigh may well be wearing a white laboratory coat.
[ترجمه گوگل]امروز مردی که پلاکاردی را حمل می‌کند که هشدار می‌دهد پایان نزدیک است، ممکن است یک کت سفید آزمایشگاهی به تن داشته باشد
[ترجمه ترگمان]امروز مردی که این تابلو را حمل می کند هشدار می دهد که پایان کار ممکن است یک کت آزمایشگاهی سفید به تن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The placard was swaying in the air, his lean face was twisted in excitement.
[ترجمه گوگل]پلاکارد در هوا تاب می خورد، صورت لاغرش از هیجان پیچ خورده بود
[ترجمه ترگمان]این تابلو در هوا تکان می خورد و چهره لاغر و لاغرش به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This made a placard spring out in the kitchen.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که یک پلاکارد در آشپزخانه بیرون بیاید
[ترجمه ترگمان]این یک فنر نصب شده بود که در آشپزخانه نصب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He waved the placard in a wild and thoroughly stupid manner.
[ترجمه گوگل]او پلاکارد را به شکلی وحشیانه و کاملا احمقانه تکان داد
[ترجمه ترگمان]آن تابلو را در یک حالت وحشی و کاملا احمقانه تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you'll reverse the placard you'll see what I mean.
[ترجمه گوگل]اگر پلاکارد را برعکس کنید متوجه منظور من خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگر این تابلو را معکوس کنی، می فهمی که منظورم چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A placard on the left reads'Zoos: cruel animal prisons '.
[ترجمه گوگل]بر روی پلاکاردی در سمت چپ نوشته شده است "باغ وحش ها: زندان های حیوانات بی رحم"
[ترجمه ترگمان]پلاکاردی در سمت چپ باغ وحش ها خوانده می شود: زندان های ظالم حیوانات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hair handbill, placard, lecture and relevant activity are held if energy is much.
[ترجمه گوگل]اگر انرژی زیاد باشد تابلوی مو، پلاکارد، سخنرانی و فعالیت مربوطه برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]اعلان، اعلان، سخنرانی و فعالیت مربوطه در صورتی که انرژی بسیار زیاد باشد، نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After putting on the new placard, the incidents of stealing books never happened again.
[ترجمه گوگل]پس از نصب پلاکارد جدید، دیگر ماجرای سرقت کتاب تکرار نشد
[ترجمه ترگمان]پس از گذاشتن اعلان جدید، حوادث دزدی دوباره اتفاق نیفتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And, send a placard, send to a dust palliative ash sell goods the cover.
[ترجمه گوگل]و، ارسال یک پلاکارد، ارسال به یک خاکستر تسکین دهنده گرد و غبار فروش کالاهای جلد
[ترجمه ترگمان]و یک تابلو نصب کن و به خاکستر خاکستر تبدیل کن تا پارچه را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Oh, can the placard cover over my bald spot?
[ترجمه گوگل]اوه، آیا پلاکارد می تواند روی نقطه طاس من را بپوشاند؟
[ترجمه ترگمان]اوه، میشه تابلوی اعلانات جای bald رو بپوشونه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Zou Tao's net placard, has caused the intense reaction immediately in the network.
[ترجمه حسن] پانل خالص زو تائو، بلافاصله در شبکه به شدت واکنش نشان داده است
|
[ترجمه گوگل]پلاکارد نت زو تائو، بلافاصله واکنش شدیدی را در شبکه به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]اعلان تور اینترنتی Zou تائو، باعث واکنش های شدید سریع در شبکه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلان (اسم)
assertion, announcement, declaration, proclamation, notice, advertisement, advertising, sign, poster, signboard, placard

پروانه رسمی (اسم)
placard

حمل یا نصب اعلان (اسم)
placard

شعار حمل کردن (فعل)
placard

انگلیسی به انگلیسی

• poster, banner; public notice, announcement displayed in a public place
post notices, post announcements; publicize, announce using notices or posters
a placard is a large notice that is carried in a march or demonstration.

پیشنهاد کاربران

پلاکارد. شعار نوشته. شعار
مثال:
She was standing next to the wall with a placard in his hand.
او با پلاکارد و شعارنوشته ای در دست کنار دیوار ایستاده بود.
پیوست
placard ( n ) ( pl�kɑrd ) =a large written notice that is put in a public place or carried on a stick in a march, e. g. They were carrying placards and banners demanding that he resign.
placard
اعلامیه، پلاکارد
placard ( عمومی )
واژه مصوب: شعارنوشته
تعریف: آگهی یا پوستر یا علامتی که در راه پیمایی ها حمل یا برای اعلان عمومی نصب می کنند
پارچه نوشته، پارچه نبشته

بپرس