معنی: اعلان، پروانه رسمی، حمل یا نصب اعلان، شعار حمل کردنمعانی دیگر: پلاکارد، پوستر، دیوار آویز، آگهی (دیواری یا قابل حمل)، شعار نوشته، کارت، (با نصب پوستر یا حمل شعار و غیره) اعلام کردن، اعلامیه رسمی
• : تعریف: a poster, sign, or notice made to hang or be shown publicly. • مترادف: poster, sign • مشابه: billboard, broadside, circular, flier, notice
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: placards, placarding, placarded
• (1)تعریف: to hang or display a placard or placards on or in. • مشابه: plaster, post
• (2)تعریف: to transmit a message about (something) by means of a placard or placards. • مترادف: post • مشابه: advertise, bill, plug, publish
جمله های نمونه
1. Colorful placards announced an urgent meeting.
[ترجمه گوگل]پلاکاردهای رنگارنگ از تشکیل جلسه فوری خبر می دادند [ترجمه ترگمان]تابلوهای رنگی یک جلسه فوری را اعلام کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Placards were placed throughout the neighborhood by rival groups.
[ترجمه گوگل]پلاکاردهایی در سراسر محله توسط گروه های رقیب نصب شد [ترجمه ترگمان]Placards در سراسر محله توسط گروه های رقیب جای گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Numerous placards appeared around the city calling for volunteers.
[ترجمه گوگل]پلاکاردهای متعددی در گوشه و کنار شهر ظاهر شد که خواستار حضور داوطلبان بودند [ترجمه ترگمان]اعلامیه های زیادی در اطراف شهر منتشر شد و خواستار داوطلبان شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We'll placard the wall with advertisements.
[ترجمه گوگل]دیوار را با تبلیغات پلاکارد می کنیم [ترجمه ترگمان]ما دیواری را با آگهی های تبلیغاتی نصب می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A long placard bore the names of all the new recruits.
[ترجمه گوگل]بر روی پلاکارد بلندی اسامی تمامی نیروهای تازه استخدام شده نوشته شده بود [ترجمه ترگمان]یک آگهی دیواری طولانی نام همه تازه وارد را بر زبان آورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Today the man carrying the placard warning that the end is nigh may well be wearing a white laboratory coat.
[ترجمه گوگل]امروز مردی که پلاکاردی را حمل میکند که هشدار میدهد پایان نزدیک است، ممکن است یک کت سفید آزمایشگاهی به تن داشته باشد [ترجمه ترگمان]امروز مردی که این تابلو را حمل می کند هشدار می دهد که پایان کار ممکن است یک کت آزمایشگاهی سفید به تن داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The placard was swaying in the air, his lean face was twisted in excitement.
[ترجمه گوگل]پلاکارد در هوا تاب می خورد، صورت لاغرش از هیجان پیچ خورده بود [ترجمه ترگمان]این تابلو در هوا تکان می خورد و چهره لاغر و لاغرش به هیجان آمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This made a placard spring out in the kitchen.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که یک پلاکارد در آشپزخانه بیرون بیاید [ترجمه ترگمان]این یک فنر نصب شده بود که در آشپزخانه نصب شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He waved the placard in a wild and thoroughly stupid manner.
[ترجمه گوگل]او پلاکارد را به شکلی وحشیانه و کاملا احمقانه تکان داد [ترجمه ترگمان]آن تابلو را در یک حالت وحشی و کاملا احمقانه تکان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. If you'll reverse the placard you'll see what I mean.
[ترجمه گوگل]اگر پلاکارد را برعکس کنید متوجه منظور من خواهید شد [ترجمه ترگمان]اگر این تابلو را معکوس کنی، می فهمی که منظورم چیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A placard on the left reads'Zoos: cruel animal prisons '.
[ترجمه گوگل]بر روی پلاکاردی در سمت چپ نوشته شده است "باغ وحش ها: زندان های حیوانات بی رحم" [ترجمه ترگمان]پلاکاردی در سمت چپ باغ وحش ها خوانده می شود: زندان های ظالم حیوانات [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Hair handbill, placard, lecture and relevant activity are held if energy is much.
[ترجمه گوگل]اگر انرژی زیاد باشد تابلوی مو، پلاکارد، سخنرانی و فعالیت مربوطه برگزار می شود [ترجمه ترگمان]اعلان، اعلان، سخنرانی و فعالیت مربوطه در صورتی که انرژی بسیار زیاد باشد، نگهداری می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. After putting on the new placard, the incidents of stealing books never happened again.
[ترجمه گوگل]پس از نصب پلاکارد جدید، دیگر ماجرای سرقت کتاب تکرار نشد [ترجمه ترگمان]پس از گذاشتن اعلان جدید، حوادث دزدی دوباره اتفاق نیفتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And, send a placard, send to a dust palliative ash sell goods the cover.
[ترجمه گوگل]و، ارسال یک پلاکارد، ارسال به یک خاکستر تسکین دهنده گرد و غبار فروش کالاهای جلد [ترجمه ترگمان]و یک تابلو نصب کن و به خاکستر خاکستر تبدیل کن تا پارچه را بفروشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Oh, can the placard cover over my bald spot?
[ترجمه گوگل]اوه، آیا پلاکارد می تواند روی نقطه طاس من را بپوشاند؟ [ترجمه ترگمان]اوه، میشه تابلوی اعلانات جای bald رو بپوشونه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Zou Tao's net placard, has caused the intense reaction immediately in the network.
[ترجمه حسن] پانل خالص زو تائو، بلافاصله در شبکه به شدت واکنش نشان داده است
|
[ترجمه گوگل]پلاکارد نت زو تائو، بلافاصله واکنش شدیدی را در شبکه به همراه داشته است [ترجمه ترگمان]اعلان تور اینترنتی Zou تائو، باعث واکنش های شدید سریع در شبکه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• poster, banner; public notice, announcement displayed in a public place post notices, post announcements; publicize, announce using notices or posters a placard is a large notice that is carried in a march or demonstration.
پیشنهاد کاربران
پلاکارد. شعار نوشته. شعار مثال: She was standing next to the wall with a placard in his hand. او با پلاکارد و شعارنوشته ای در دست کنار دیوار ایستاده بود.
پیوست
placard ( n ) ( pl�kɑrd ) =a large written notice that is put in a public place or carried on a stick in a march, e. g. They were carrying placards and banners demanding that he resign.
اعلامیه، پلاکارد
placard ( عمومی ) واژه مصوب: شعارنوشته تعریف: آگهی یا پوستر یا علامتی که در راه پیمایی ها حمل یا برای اعلان عمومی نصب می کنند