pixilated

/ˈpɪksɪleɪtɪd//ˈpɪksɪleɪtɪd/

معنی: هوس باز، سفیه، بازیگوش، دارای عدم تعادل فکری، جادو شده
معانی دیگر: شیطان، تخم جن، مثل کسی که جن توی پوستش رفته باشد، خیلی حساس

جمله های نمونه

1. The pixilated images reveal traces of history amidst Beijing's policy of unbridled construction to achieve a more "civilized" city.
[ترجمه گوگل]این تصاویر پیچیده ردپایی از تاریخ را در میان سیاست ساخت و ساز لجام گسیخته پکن برای دستیابی به شهری "متمدن" نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تصاویر pixilated نشانه هایی از تاریخ را در میان سیاست ساخت وساز unbridled برای رسیدن به یک شهر \"متمدن\" نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The result is a pixilated bubble, a circular space for both transit and fantasy.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک حباب pixilated، یک فضای دایره ای برای هر دو حمل و نقل و فانتزی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک حباب pixilated است، فضایی مدور برای هر دو حمل و نقل و فانتزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The relation between parameters of pixilated display device and the diffraction display was studied.
[ترجمه گوگل]رابطه بین پارامترهای دستگاه نمایشگر پیکسیله و نمایشگر پراش مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رابطه بین پارامترهای دستگاه نمایش pixilated و نمایش پراش مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The inclusion of military camouflage to create aspects of the pixilated face highlights how war is integrated into a global order of control and terror.
[ترجمه گوگل]گنجاندن استتار نظامی برای ایجاد جنبه‌هایی از چهره‌ی پرپیچ و خم نشان می‌دهد که چگونه جنگ در نظم جهانی کنترل و ترور ادغام می‌شود
[ترجمه ترگمان]گنجاندن استتار نظامی برای ایجاد جنبه هایی از چهره pixilated بر چگونگی یکپارچه شدن جنگ با نظم جهانی کنترل و ترور تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this design, two rainbows are stacked on top of each other in a pixilated form to create an illusion of a double rainbow.
[ترجمه گوگل]در این طرح، دو رنگین کمان به صورت پیکسیله روی هم قرار گرفته اند تا توهم رنگین کمان دوتایی را ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]در این طراحی، دو رنگین کمان در بالای یکدیگر روی هم چیده شده اند تا یک توهم دو رنگین کمان را ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It has been described as work that "relies on geometry and symmetry, fusing curvilinear shapes into pixilated, cleverly impressionistic jigsaw puzzles ".
[ترجمه گوگل]این کار به عنوان کاری توصیف شده است که "متکی بر هندسه و تقارن است، و اشکال منحنی را در پازل های اره مویی شکل دار و هوشمندانه امپرسیونیستی ترکیب می کند"
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان کار توصیف شده است که \"به هندسه و تقارن تکیه دارد، شکل های منحنی را به pixilated، زیرکانه impressionistic jigsaw\" تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And so the raw data sent to the brain are like a badly pixilated picture with a hole in it.
[ترجمه گوگل]و بنابراین داده های خام ارسال شده به مغز مانند یک تصویر بد پیکسلی با سوراخی در آن است
[ترجمه ترگمان]و بنابراین داده های خام ارسال شده به مغز همانند یک تصویر بد pixilated با یک سوراخ در آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It will also spare the system memory while rendering, it has nearly unlimited resolution so it won't be pixilated in greater resolutions and it looks good too!
[ترجمه گوگل]همچنین در حین رندر از حافظه سیستم صرفه جویی می کند، وضوح تقریبا نامحدودی دارد، بنابراین در وضوح بیشتر پیکسل نمی شود و همچنین خوب به نظر می رسد!
[ترجمه ترگمان]این سیستم حافظه سیستم را نیز حفظ می کند در حالی که رندر کردن تقریبا به وضوح نامحدود دارد به طوری که در راه حل های بیشتر مورد استفاده قرار نگیرد و خوب به نظر می رسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One change is that typeface antialiasing, which smooths curves to get rid of jagged, pixilated edges of font characters, operates over two dimensions instead of just one with earlier technology.
[ترجمه گوگل]یکی از تغییرات این است که حروف الفبا، که منحنی ها را برای خلاص شدن از شر لبه های ناهموار و پیکسلی کاراکترهای فونت صاف می کند، به جای یک بعد با فناوری قبلی، در دو بعد عمل می کند
[ترجمه ترگمان]یک تغییر این است که typeface antialiasing، که منحنی را برای رهایی از لبه های مضرس و pixilated کاراکتر فونت تغییر می دهد، به جای تنها یک با تکنولوژی قبلی، بر روی دو بعد عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In one, an antique black-and-white television balances on the wall below a life-size poster of a pixilated Japanese warrior.
[ترجمه گوگل]در یکی، یک تلویزیون سیاه و سفید عتیقه بر روی دیوار زیر پوستری در اندازه واقعی یک جنگجوی ژاپنی موزون است
[ترجمه ترگمان]در یک، یک صفحه تلویزیون سیاه و سفید بر روی دیوار در پایین پوستر بزرگی از یک جنگجوی ژاپنی pixilated دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sales area is defined by stainless steel panels which are perforated in order to reduce the weight of the heavy steel as well as to create a pixilated light pattern.
[ترجمه گوگل]منطقه فروش توسط پانل های فولادی ضد زنگ تعریف می شود که به منظور کاهش وزن فولاد سنگین و همچنین ایجاد یک الگوی سبک pixilated سوراخ شده اند
[ترجمه ترگمان]بخش فروش توسط پانل های فولادی ضد زنگ تعریف می شود که برای کاهش وزن فولاد سنگین و نیز ایجاد الگوی نور pixilated در سوراخ سوراخ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Better to introduce an analogy: imagine how a coarsely structured image becomes more legible when blurred, like a pixilated figure seen from a distance.
[ترجمه گوگل]بهتر است یک قیاس را معرفی کنیم: تصور کنید که چگونه یک تصویر با ساختار درشت وقتی تار می شود خواناتر می شود، مانند یک شکل پیکسلی که از فاصله دور دیده می شود
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک قیاس را معرفی کنیم: تصور کنید که یک تصویر ساختار دار بدون ساختار وقتی محو می شود، بیشتر قابل خواندن است، مانند شکل pixilated که از دور دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For years I've had issues with my cable TV – my DVR often records entire programs completely pixilated.
[ترجمه گوگل]سال‌ها با تلویزیون کابلی‌ام مشکل داشتم – دستگاه DVR من اغلب کل برنامه‌ها را کاملاً به صورت پیکسلی ضبط می‌کند
[ترجمه ترگمان]سالهاست که من با تلویزیون کابلی ام مشکلی دارم - DVR اغلب برنامه ها را به طور کامل ضبط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هوس باز (صفت)
light, chimerical, capricious, pixilated

سفیه (صفت)
fool, stupid, pixilated, daffy

بازیگوش (صفت)
pixilated, sportful, kittle, playful

دارای عدم تعادل فکری (صفت)
pixilated

جادو شده (صفت)
pixilated

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) crazy, insane, mad; drunken, intoxicated

پیشنهاد کاربران

بپرس