1. pity engenderes love
مروت عشق به وجود می آورد.
2. have pity on me!
به من رحم کن !
3. have pity on me; i am blind and deaf
به من رحم کنید; من کور و کرم.
4. i pity that needy old man
دلم به حال آن پیرمرد نیازمند می سوزد.
5. no pity will be shown to thieves
نسبت به سارقین ترحم نخواهد شد.
6. showing pity for a sharp-fanged tiger . . .
ترحم بر پلنگ تیز دندان . . .
7. "it's a pity he too died" roghieh said with a sniff
((حیف شد که او هم مرد)) رقیه فن فن کنان گفت.
8. show pity (for)
ترحم کردن،رحم نشان دادن
9. i feel pity for that innocent child
دلم برای آن کودک معصوم می سوزد.
10. impervious to pity
بی رحم،بی مروت
11. out of pity
از روی مروت
12. to arouse pity
برانگیختن (حس) ترحم
13. what a pity that you didn't come sooner!
حیف که زودتر نیامدی !
14. more's the pity
(عامیانه) از این بدتر،بدتر اینکه. . . ،از همه بدتر
15. it is a pity that we can't see each other more often
افسوس که نمی توانیم بیشتر همدیگر را ببینیم.
16. to move to pity
به ترحم آوردن
17. have (a take) pity (on)
ترحم کردن (به)،دلسوزی کردن (برای)
18. a look instinct with pity
نگاهی که ترحم از آن می بارد
19. she was overcome by pity
ترحم او را شدیدا تحت تاثیر قرار داد.
20. he was hardhearted and without pity
او سنگدل و بی رحم بود.
21. their deplorable condition stirred universal pity
وضع اسفناک آنها ترحم همگان را برانگیخت.
22. from the reader he only educes pity
او از خواننده فقط جلب ترحم می کند.
23. It's a pity that the two films clash.
[ترجمه sadrgh] ان فیلم ها مایه تاسف است که باهم بحث کنند|
[ترجمه گوگل]حیف که این دو فیلم با هم برخورد می کنند[ترجمه ترگمان]جای تاسف است که این دو فیلم با هم برخورد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. It's a pity for me to see an old woman hobble away.
[ترجمه گوگل]برای من حیف است که ببینم پیرزنی در حال دور شدن است
[ترجمه ترگمان]حیف است که یک پیرزن لنگ لنگان از آنجا دور می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حیف است که یک پیرزن لنگ لنگان از آنجا دور می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. He had no pity for her.
[ترجمه گوگل]هیچ رحمی برای او نداشت
[ترجمه ترگمان]دلش برای او می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دلش برای او می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The girl stood gazing in/with pity at the old lion in the cage.
[ترجمه گوگل]دختر ایستاده بود و با ترحم به شیر پیر در قفس خیره می شد
[ترجمه ترگمان]دخترک با دلسوزی به شیر پیر در قفس خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دخترک با دلسوزی به شیر پیر در قفس خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Her voice was tender, full of pity.
[ترجمه گوگل]صدایش لطیف بود، پر از ترحم
[ترجمه ترگمان]صدایش نرم و پر از ترحم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صدایش نرم و پر از ترحم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The brave and the wise can both pity and excuse,when cowards and fools shew no mercy.
[ترجمه گوگل]شجاع و عاقل هم می توانند ترحم کنند و هم بهانه کنند، وقتی ترسوها و احمق ها رحم نمی کنند
[ترجمه ترگمان]آدم شجاع و خردمند می تواند هر دو احساس ترحم و بهانه داشته باشد، وقتی که بزدل و احمق نشان می دهند که هیچ رحمی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آدم شجاع و خردمند می تواند هر دو احساس ترحم و بهانه داشته باشد، وقتی که بزدل و احمق نشان می دهند که هیچ رحمی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. I threw the child some money out of pity.
[ترجمه گوگل]از روی ترحم مقداری پول به بچه انداختم
[ترجمه ترگمان]من بچه رو با دلسوزی از خودم دور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من بچه رو با دلسوزی از خودم دور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. I beg you to have pity on him.
[ترجمه فاطمه] بهت التماس میکنم بهش رحم کنی|
[ترجمه گوگل]التماس میکنم بهش رحم کن[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم به او رحم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید