pittance

/ˈpɪtəns//ˈpɪtns/

معنی: مبلغ جزئی، کمک هزینه مختصر، چندرقاز
معانی دیگر: دستمزد کم، حقوق ناچیز، شندر غاز، پاپاسی، حصه ی کوچک، سهم ناچیز

جمله های نمونه

1. he received a mere pittance of education
تحصیلات او بسیار کم بود.

2. she works long hours for a pittance
او ساعت های متوالی برای شندرغاز کار می کند.

3. She raised three children on a pittance.
[ترجمه Asl rzei] او 3 فرزندش را با شندرغازی بزرگ کرد ( با یک حقوق کم )
|
[ترجمه گوگل]او سه فرزند را با مبلغی ناچیز بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]او سه بچه را با a بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She could barely survive on the pittance she received as a pension.
[ترجمه گوگل]او به سختی توانست با پول ناچیزی که به عنوان مستمری دریافت می کرد زنده بماند
[ترجمه ترگمان]او به سختی می توانست با پولی که به عنوان حقوق بازنشستگی دریافت می کرد، جان سالم به در ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She could barely survive on the pittance she received as a widow's pension.
[ترجمه گوگل]او به سختی توانست با پول ناچیزی که به عنوان مستمری یک بیوه دریافت می کرد زنده بماند
[ترجمه ترگمان]او به سختی می توانست با پولی که به عنوان حقوق بازنشستگی دریافت می کرد، جان سالم به در ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The crop was sold for a pittance.
[ترجمه گوگل]محصول به قیمت ناچیز فروخته شد
[ترجمه ترگمان]محصول به قیمت اندکی به فروش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her secretaries work tirelessly for a pittance.
[ترجمه گوگل]منشی های او خستگی ناپذیر برای پول ناچیز کار می کنند
[ترجمه ترگمان]منشی ها به طور خستگی ناپذیر برای a کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some were shot for a pittance.
[ترجمه گوگل]برخی برای مبلغ ناچیز تیراندازی شدند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به مبلغ ناچیز تیراندازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jack's only complaint was that the pittance he was paid hardly reflected the responsibility placed upon him.
[ترجمه گوگل]تنها شکایت جک این بود که مبلغ ناچیزی که به او پرداخت شده بود به سختی نشان دهنده مسئولیتی بود که بر عهده او گذاشته شده بود
[ترجمه ترگمان]تنها شکایت جک این بود که پولی که به ندرت به او پرداخته شده بود این بود که مسئولیت او را به عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By earning a pittance as a contributor to learned periodicals, she managed from time to time to share rooms in London with friends.
[ترجمه گوگل]او با کسب درآمد ناچیز به عنوان مشارکت کننده در نشریات دوره ای، هر از گاهی موفق می شد اتاق های خود را در لندن با دوستان خود به اشتراک بگذارد
[ترجمه ترگمان]او با درآمد اندکی به عنوان یکی از نویسندگان نشریات ادواری در لندن توانست با دوستان خود در لندن به اشتراک بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No more than a pittance, really, and it made me glad to think about his disappointment.
[ترجمه گوگل]واقعاً چیزی بیش از یک مبلغ ناچیز نیست، و این باعث شد که به ناامیدی او فکر کنم
[ترجمه ترگمان]چیزی بیش از یک دست مزد ناچیز، و باعث شد که من از این ناامید شدن او خوشحال شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Smith's salary is a mere pittance compared with others in the NBA.
[ترجمه گوگل]دستمزد اسمیت در مقایسه با سایرین در NBA ناچیز است
[ترجمه ترگمان]حقوق اسمیت در مقایسه با دیگران در NBA کمی ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He only pays me a pittance.
[ترجمه گوگل]او فقط مبلغ ناچیزی به من می دهد
[ترجمه ترگمان]اون فقط یه دست مزد ناچیز بهم میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. not a pittance of remorse.
[ترجمه گوگل]نه مقداری پشیمانی
[ترجمه ترگمان]حتی یک کم پشیمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبلغ جزئی (اسم)
pittance

کمک هزینه مختصر (اسم)
pittance

چندرقاز (اسم)
pittance

انگلیسی به انگلیسی

• small allowance, small financial stipend
if you receive a pittance, you receive only a very small amount of money.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A very small or inadequate amount of money 💵 🤏
🔍 مترادف: Trifle, small sum
✅ مثال: Despite working long hours, he was paid a pittance, barely enough to cover his expenses.
مثال؛
I worked all week for a pittance.
Someone might complain, “They paid me a pittance for all the work I did. ”
A person discussing low wages might say, “Many workers in this industry are paid a pittance. ”
Mere pittance
چندرغاز
چندر غاز
شندر قاز

بپرس