pitifully


بطور رقت اور یا بد

جمله های نمونه

1. His wages were pitifully inadequate for the needs of his growing family.
[ترجمه گوگل]دستمزد او به طرز تاسف باری برای نیازهای خانواده در حال رشدش ناکافی بود
[ترجمه ترگمان]دست مزد او به طرز رقت انگیزی برای نیازهای خانواده رو به رشد کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His legs were pitifully thin compared to the rest of his bulk.
[ترجمه گوگل]پاهای او در مقایسه با بقیه اعضای بدنش به طرز تاسف باری نازک بود
[ترجمه ترگمان]پاهایش در مقایسه با بقیه بدنش به طرز رقت انگیزی لاغر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cat miaowed pitifully.
[ترجمه گوگل]گربه به طرز تاسف باری میاوو کرد
[ترجمه ترگمان]گربه به رقت آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She pitifully looked at me, with the eyes in which the hot tears stood.
[ترجمه گوگل]او با ترحم به من نگاه کرد، با چشمانی که اشک داغ در آن ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]به طور رقت انگیزی به من نگاه کرد، با چشمانی که اشک های داغ از آن بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. State help for the mentally handicapped is pitifully inadequate.
[ترجمه گوگل]کمک دولت به معلولان ذهنی بسیار ناکافی است
[ترجمه ترگمان]کمک دولتی به معلولین ذهنی به طرز رقت انگیزی ناکافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A cat was miaowing pitifully outside the door.
[ترجمه گوگل]گربه ای به طرز تاسف باری بیرون از در میاووید
[ترجمه ترگمان]یک گربه به طرز رقت انگیزی بیرون در گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These efforts would seem pitifully inadequate to a modern social reformer.
[ترجمه گوگل]این تلاش‌ها برای یک مصلح اجتماعی مدرن بسیار ناکافی به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]این تلاش ها به طرز رقت انگیزی برای یک اصلاح کننده اجتماعی مدرن کافی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The child was pitifully thin.
[ترجمه گوگل]بچه به طرز تاسف باری لاغر شده بود
[ترجمه ترگمان]بچه به طرز رقت انگیزی لاغر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dog was whining pitifully.
[ترجمه گوگل]سگ با تأسف ناله می کرد
[ترجمه ترگمان]سگ به طرز رقت انگیزی ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The kitten mewed pitifully.
[ترجمه گوگل]بچه گربه با تاسف میو کرد
[ترجمه ترگمان]بچه گربه در حال دلسوزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was pitifully thin.
[ترجمه گوگل]او به طرز تاسف باری لاغر بود
[ترجمه ترگمان]او به طرز رقت انگیزی لاغر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And toy factories with pitifully inadequate fire precautions stay open.
[ترجمه گوگل]و کارخانه‌های اسباب‌بازی با اقدامات پیشگیرانه آتش سوزی ناکافی باز می‌مانند
[ترجمه ترگمان]و کارخانه های اسباب بازی با اقدامات احتیاطی ناکافی آتش نشانی باز می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dog was pitifully thin.
[ترجمه گوگل]سگ به طرز تاسف باری لاغر بود
[ترجمه ترگمان]سگ به طرز رقت انگیزی لاغر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Despite their pitifully limited numbers they threw down an inspiring challenge to the might of the autocratic regime.
[ترجمه گوگل]علیرغم تعداد بسیار محدودشان، آنها چالشی الهام بخش را در برابر قدرت رژیم خودکامه به وجود آوردند
[ترجمه ترگمان]با وجود این تعداد بسیار محدود آن ها، آن ها یک چالش الهام بخش برای رژیم استبدادی را به پایین پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that arouses compassion, pitifully

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pity
✅️ اسم ( noun ) : pity
✅️ صفت ( adjective ) : pitiful / pitying / pitiable / pitiless / piteous
✅️ قید ( adverb ) : pitifully / pityingly / pitiably / pitilessly / piteously
به طرز اسف باری، به طور تأسف باری، به طرزی تحقیرآمیز

بپرس