piteous

/ˈpɪtiəs//ˈpɪtɪəs/

معنی: دلسوز، رقت انگیز، جانگداز، رقت بار
معانی دیگر: ترحم انگیز، جگرسوز

جمله های نمونه

1. a look so piteous in purport
(شکسپیر) نگاهی که تاثر از آن می بارید

2. The dog gave a piteous cry.
[ترجمه گوگل]سگ فریاد رقت انگیزی کشید
[ترجمه ترگمان]سگ به گریه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The kitten gave a piteous cry.
[ترجمه گوگل]بچه گربه فریاد رقت انگیزی کشید
[ترجمه ترگمان]بچه گربه فریادی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As they pass by, a piteous wailing is heard.
[ترجمه گوگل]از آنجا که می گذرند، ناله ی رقت انگیزی به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]همچنان که می گذرند ناله رقت انگیز به گوش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave a long piteous cry.
[ترجمه گوگل]فریاد رقت انگیزی بلند کرد
[ترجمه ترگمان]زن فریادی بلند کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The massacre was shameful, the losses piteous.
[ترجمه گوگل]قتل عام شرم آور بود، تلفات رقت بار
[ترجمه ترگمان]کشتار فجیع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Irritable, piteous wailing, even a snarling cry.
[ترجمه گوگل]زاری تحریک‌آمیز، رقت‌انگیز، حتی یک گریه خرخر
[ترجمه ترگمان]گریه و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But finally she is apparently moved by the piteous sight of the distressed supplicant and laboriously counts out 995 roubles change.
[ترجمه گوگل]اما در نهایت او ظاهراً از دیدن رقت بار دعاکننده مضطرب تحت تأثیر قرار می گیرد و با زحمت 995 روبل پول پول می شمارد
[ترجمه ترگمان]اما ظاهرا از دیدن این منظره غم انگیز که با زحمت و زحمت پول خرد شده را به حساب می آورد متاثر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A piteous cry revealed the occupants' identity.
[ترجمه گوگل]یک فریاد رقت انگیز هویت سرنشینان را فاش کرد
[ترجمه ترگمان]کسانی که هویت خود را نشان می دادند فریادهای رقت انگیز را آشکار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Angry, snarling crying; piteous moaning.
[ترجمه گوگل]گریه عصبانی، خرخر ناله رقت انگیز
[ترجمه ترگمان]خشمناک فریاد کشید: آه! آه! آه! آه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We heard piteous sounds of suffering and pain.
[ترجمه گوگل]صداهای رقت انگیز رنج و درد را شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای ناله و رنج را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I show great compassion to this piteous lady.
[ترجمه گوگل]من نسبت به این بانوی رقت انگیز ابراز همدردی می کنم
[ترجمه ترگمان]من نسبت به این بانوی بیچاره رحم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A piteous lowercase salesperson locomotion in here on your safekeeping and knees and solicitation for help.
[ترجمه گوگل]جابجایی رقت‌انگیز فروشنده با حروف کوچک در اینجا برای حفظ امنیت و زانوهای شما و درخواست کمک
[ترجمه ترگمان]یک زن کوچک و کوچک که در حال حرکت در زیر زانو و زانو و درخواست کمک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They. made piteous lamentation to us to save them(Daniel Defoe.
[ترجمه گوگل]آنها برای نجات آنها ناله های رقت انگیزی برای ما کرد (دانیل دفو
[ترجمه ترگمان] اونا برای نجات دادن اونها برای ما گریه و زاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلسوز (صفت)
compassionate, sympathetic, piteous

رقت انگیز (صفت)
pitiful, piteous, deplorable, pathetic, pitiable

جانگداز (صفت)
piteous, heart-rending

رقت بار (صفت)
piteous, pitiable

انگلیسی به انگلیسی

• arousing compassion, moving; pitiful, pathetic, wretched
something that is piteous is so sad that you feel great pity; a literary word.
piteous is also used to describe something that is unimportant and poor in quality or degree; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pity
✅️ اسم ( noun ) : pity
✅️ صفت ( adjective ) : pitiful / pitying / pitiable / pitiless / piteous
✅️ قید ( adverb ) : pitifully / pityingly / pitiably / pitilessly / piteously

بپرس