pitchman

/ˈpɪtʃmən//ˈpɪtʃmən/

معنی: فروشنده سیار
معانی دیگر: (در پیاده رو یا نمایشگاه و غیره) دستفروش اشیای تفننی و جدید، فروشندهی چاخان و سمج

جمله های نمونه

1. California couldn't have a better pitchman in China than Mr. Yao.
[ترجمه گوگل]کالیفرنیا نمی توانست در چین بازیکنی بهتر از آقای یائو داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کالیفرنیا نمی تواند چین بهتری در چین داشته باشد تا آقای یائو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr. Yao works as a pitchman for a half-dozen Chinese companies, most of which trade on the nationalistic pride he inspires.
[ترجمه گوگل]آقای یائو به‌عنوان پیشرو برای نیم‌دوجین شرکت چینی کار می‌کند، که بیشتر آن‌ها بر اساس غرور ملی‌گرایانه‌ای که او الهام می‌بخشد معامله می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آقای یائو به عنوان یک pitchman برای پنج تا از شرکت های چینی کار می کند که بیشتر آن ها بر سر غرور ملی که اله ام بخش آن است کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Florida police say TV pitchman Builin Maiz Billy Mays has died in his temperhoe Tampa home.
[ترجمه گوگل]پلیس فلوریدا می‌گوید بیلین مایز بیلی میز، بازیکن تلویزیونی در خانه‌اش در تامپا درگذشت
[ترجمه ترگمان]پلیس فلوریدا می گوید که تلویزیون TV Builin maiz بیلی میز در خانه his در خانه اش فوت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. EXAMPLE: The street merchant is a skilled pitchman who can attract a crowd to his tiny sidewalk stand within less than a minute.
[ترجمه گوگل]مثال: بازرگان خیابانی یک قطعه‌باز ماهر است که می‌تواند جمعیت را در کمتر از یک دقیقه به جایگاه کوچک پیاده‌رو خود جذب کند
[ترجمه ترگمان]مثال: بازرگان خیابانی کسی است که می تواند جمعیتی را جذب کند که در عرض کم تر از یک دقیقه بتوانند جمعیتی را جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pioneering TV journalist and Timex watch pitchman John Cameron Swayze died in Sarasota, Florida, at age 8
[ترجمه گوگل]جان کامرون سویزی، روزنامه‌نگار پیشرو تلویزیون و ساعت‌بان تایمکس، در سن ۸ سالگی در ساراسوتا، فلوریدا درگذشت
[ترجمه ترگمان]خبرنگار تلویزیون Pioneering و Timex جان کامرون در ۸ سالگی در Sarasota فلوریدا فوت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's the great pitchman who starred in commercials for cleaning products, and he died Sunday.
[ترجمه گوگل]او مرد بزرگی است که در آگهی‌های تبلیغاتی محصولات تمیزکننده بازی کرد و یکشنبه درگذشت
[ترجمه ترگمان]او the بزرگ است که در تبلیغات برای محصولات پاک کننده بازی کرده است و روز یکشنبه مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. VIAGRA and its pitchman, Bob Dole, turned erectile dysfunction into a modern man's malady.
[ترجمه گوگل]VIAGRA و طراح آن، باب دول، اختلال نعوظ را به یک بیماری مردان مدرن تبدیل کردند
[ترجمه ترگمان]viagra و its، باب دول، که به صورت ناهنجاری قابل تبدیل شدن به یک نوع بیماری جدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Florida police say TV pitchman Billy Mays has died in his Tampa home.
[ترجمه گوگل]پلیس فلوریدا می گوید بیلی میز، بازیکن تلویزیونی در خانه اش در تامپا درگذشت
[ترجمه ترگمان]پلیس فلوریدا می گوید که تلویزیون TV بیلی میز در خانه تمپا کشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jerry Seinfeld will appear as a celebrity pitchman as part of a new $300 million ad campaign being developed for Microsoft, The Wall Street Journal reported.
[ترجمه گوگل]به گزارش وال استریت ژورنال، جری ساینفلد به عنوان یک بازیگر مشهور به عنوان بخشی از کمپین تبلیغاتی جدید 300 میلیون دلاری که برای مایکروسافت در حال توسعه است ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]وال استریت ژورنال گزارش داد که جری Seinfeld بعنوان بخشی از برنامه تبلیغاتی ۳۰۰ میلیون دلاری برای مایکروسافت ظاهر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once while performing at the Riviera Hotel in Las Vegas, he was presenting a "pitchman act, " playing the role of a "snake oil" salesman from the wild west.
[ترجمه گوگل]یک بار در حالی که در هتل ریویرا در لاس وگاس اجرا می کرد، او در حال ارائه یک «پیچمن اکت» بود که نقش فروشنده «روغن مار» از غرب وحشی را بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که در هتل \"Riviera\" در لاس وگاس اجرا می شد، او یک \"اقدام pitchman\" را اجرا می کرد که نقش یک فروشنده \"روغن مار\" از غرب وحشی را بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The auto dealer was keen on reaching South Side blacks, and in Gibson he heard an effective pitchman.
[ترجمه گوگل]دلال خودرو مشتاق بود که به سیاهپوستان ساوت ساید برسد و در گیبسون صدای یک توپچی موثر را شنید
[ترجمه ترگمان]فروشنده خودرو مشتاق رسیدن به قسمت جنوبی سیاه پوستان بود و در گیبسون، یک pitchman موثر شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When asked what he would say to Jobs if Apple's iconic pitchman were to appear at the Summit, Balsillie replied his first comment would be "You showed up. "
[ترجمه گوگل]وقتی از او پرسیده شد که اگر قرار است بازیکن نمادین اپل در اجلاس سران حاضر شود به جابز چه می‌گوید، بالسیلی پاسخ داد که اولین نظر او این خواهد بود: «تو حاضر شدی»
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از او پرسیدیم که اگر pitchman نمادین اپل در اجلاس سران حضور پیدا کند، چه خواهد گفت، \"Balsillie\" پاسخ داد: \"شما نشان دادید\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By the time Prohibition ended in 193 the snowman had become the pitchman for almost every leading liquor company.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که ممنوعیت در سال 193 به پایان رسید، آدم برفی تقریباً برای همه شرکت‌های پیشرو مشروب‌فروشی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۹۳، آدم برفی تقریبا به جای هر شرکت عرق خوری، به pitchman تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But this time around Coca-Cola is standing by its pitchman, saying it's a private matter between the striker and his family.
[ترجمه گوگل]اما این بار کوکاکولا در کنار بازیکن خود ایستاده و می‌گوید این یک موضوع خصوصی بین مهاجم و خانواده‌اش است
[ترجمه ترگمان]اما این بار در اطراف کوکا کولا در کنار pitchman ایستاده است و می گوید که این یک موضوع خصوصی بین مهاجم و خانواده اش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Subaru nailed the utilitarian wagon so thoroughly with the Outback that we can forgive it for using Paul "Crocodile Dundee" Hogan as a pitchman.
[ترجمه گوگل]سوبارو واگن سودمند را چنان با Outback میخکوب کرد که ما می توانیم آن را به خاطر استفاده از پل "کروکودیل داندی" هوگان به عنوان یک بازیکن ببخشیم
[ترجمه ترگمان]سوبارو the فایده را با بک بک به طور کامل با بک Outback که می توانیم آن را به خاطر استفاده از \"داندی کروکودیل\" مورد استفاده قرار دهیم، به طور کامل میخکوب کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروشنده سیار (اسم)
salesman, pitchman, traveling salesman, travelling salesman

انگلیسی به انگلیسی

• salesman at a kiosk; aggressive salesman, energetic salesman

پیشنهاد کاربران

بپرس