pitch perfect

پیشنهاد کاربران

🔹 بی نقص و هماهنگ / دقیق و به جا / کاملاً مناسب موقعیت ( در زبان محاوره ای: همه چی رو درست زد، دقیقاً همون چیزی بود که باید می بود، بی اشتباه و عالی )
🔹 مثال ها:
Her performance was pitch - perfect—every note was flawless. اجراش بی نقص بود—هر نت دقیق و درست بود.
...
[مشاهده متن کامل]

The speech was pitch - perfect for the occasion. سخنرانی دقیقاً مناسب موقعیت بود—نه زیاد، نه کم.
That joke was pitch - perfect—everyone burst out laughing! اون شوخی دقیقاً به جا بود—همه زدن زیر خنده!
🔹 مترادف ها: flawless / spot - on / impeccable / on point / just right

رک و راست