pistol

/ˈpɪstl̩//ˈpɪstl̩/

معنی: تپانچه، هفت تیر، تپانچه در کردن
معانی دیگر: سلاح کمری، پیشتاب

جمله های نمونه

1. he lost the pistol match due to a jam during the rapid fire
به واسطه ی گیر کردن تپانچه هنگام تیراندازی سریع،مسابقه را باخت.

2. the bark of a pistol
صدای شلیک هفت تیر

3. the lad was playing with the pistol but his father took the pop away from him
پسرک با تپانچه بازی می کرد ولی پدرش آن را از او گرفت.

4. policemen who are all good shots with a pistol
ماموران پلیس که همگی با هفت تیر،خوب تیراندازی می کنند

5. He drew his pistol, aimed and fired.
[ترجمه اریس] اون تفنگشو گرفت نشونه گیری کرد و شلیک کرد
|
[ترجمه گوگل]او تپانچه اش را کشید، نشانه گرفت و شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]تفنگش را بیرون کشید، شلیک کرد و شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He drew his pistol and aimed at the enemy soldier.
[ترجمه گوگل]تپانچه اش را بیرون کشید و به سمت سرباز دشمن نشانه رفت
[ترجمه ترگمان]تپانچه خود را بیرون کشید و به سوی سرباز دشمن نشانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The policeman confiscated the robber's pistol.
[ترجمه گوگل]پلیس کلت کمری سارق را ضبط کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس طپانچه دزد را توقیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The guard flourished his pistol at the crowd.
[ترجمه گوگل]نگهبان تپانچه خود را به طرف جمعیت پر کرد
[ترجمه ترگمان]نگهبان تپانچه را در میان جمعیت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I heard a pistol shot.
[ترجمه گوگل]صدای شلیک تپانچه را شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای شلیک تپانچه را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The signal pistol went off with a bang.
[ترجمه گوگل]تپانچه سیگنال با صدای بلند منفجر شد
[ترجمه ترگمان]صدای تپانچه به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pistol is charged with bullets.
[ترجمه گوگل]تپانچه با گلوله شارژ می شود
[ترجمه ترگمان]این تپانچه پر از گلوله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He leveled a pistol at me.
[ترجمه گوگل]او یک تپانچه به سمت من زد
[ترجمه ترگمان]او هفت تیر را به سمتم دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The robber whipped out his pistol when he saw the policeman.
[ترجمه گوگل]سارق با دیدن پلیس، تپانچه اش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]دزد تفنگش را بیرون آورد و پلیس را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was squirting the neighbours with a water pistol.
[ترجمه گوگل]او با یک تپانچه آبی به همسایه ها پرتاب می کرد
[ترجمه ترگمان]داشت با تفنگ آب پاش به همسایه ها شلیک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تپانچه (اسم)
pistol

هفت تیر (اسم)
pistol, revolver

تپانچه در کردن (فعل)
pistol

انگلیسی به انگلیسی

• handgun, gun, small firearm
a pistol is a small hand gun.

پیشنهاد کاربران

تپانچه. هفت تیر. اسلحه کمری
مثال:
he turned his pistol on Liam
او اسلحه کمری اش را بر روی �لیام� نشانه رفت.
معنی پیستول
کلت و سلاح کمری انواع دیگر ان عبارتند از
Combatpistol و Ap pistol
تپانچه
اسلحه
سلاح کمری
ریوُلوِر
سلاح کوچک

بپرس