piss

/ˈpɪs//pɪs/

معنی: شاش، شاشیدن
معانی دیگر: پیشاب، بول، گمیز، ادرار، چامین، (کمی زننده - urinate بجاتر است) شاشیدن، پیشاب کردن، گمیز کردن، ادرار کردن، (آبگونه) دفع کردن، بیرون دادن

جمله های نمونه

1. piss off!
گمشو!

2. piss about (or around)
(خودمانی - زننده) وقت تلف کردن،ولگردی کردن

3. piss off
(خودمانی - زننده) 1- دلخور کردن،عصبانی کردن 2- رفتن،گور خود را گم کردن

4. piss oneself
(انگلیس - خودمانی - زننده) از خنده بی اختیار شدن

5. to piss blood
خون شاش کردن

6. take the piss out of
(انگلیس - خودمانی - زننده) مسخره کردن،(کسی را) دست انداختن

7. to take (or have) a piss
شاش کردن

8. to piss and moan about sth.
[ترجمه گوگل]شاش کردن و ناله کردن در مورد sth
[ترجمه ترگمان]برای ادرار کردن و ناله در مورد sth
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The old man has got enough to piss away from now until the day he dies.
[ترجمه گوگل]پیرمرد از این به بعد تا روز مرگ به اندازه کافی شاش کرده است
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تا روزی که بمیره به اندازه کافی پول داره که از اینجا بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why don't you just piss off and leave me alone?
[ترجمه مدرک طاهرفر] چرا گم نمیشی و تنهام نمیزاری
|
[ترجمه گوگل]چرا فقط عصبانی نمیشی و منو تنها نمیذاری؟
[ترجمه ترگمان]چرا تو فقط عصبانی نمیشی و منو تنها بذاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now piss off and leave me alone!
[ترجمه گوگل]حالا عصبانی شو و مرا تنها بگذار!
[ترجمه ترگمان]حالا برو گمشو و تنه ام بذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On more glass, he will piss off.
[ترجمه گوگل]در شیشه بیشتر، او عصبانی خواهد شد
[ترجمه ترگمان] با یه لیوان دیگه، اون عصبانی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I need to have a piss.
[ترجمه گوگل]من نیاز دارم که یک شیطون داشته باشم
[ترجمه ترگمان] من باید بشاشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He won't piss on you.
[ترجمه گوگل]او شما را عصبانی نمی کند
[ترجمه ترگمان]اون تو رو عصبانی نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I need a piss.
[ترجمه به تو چه] من باید جیش کنم
|
[ترجمه گوگل]من به یک پیس نیاز دارم
[ترجمه ترگمان] من بشاشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He's having a piss.
[ترجمه به تو چه] داره جیش میکنه
|
[ترجمه گوگل]او در حال خوردن است
[ترجمه ترگمان]اون شاش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاش (اسم)
piss, urine

شاشیدن (فعل)
micturate, urinate, piss

انگلیسی به انگلیسی

• urine, pee, liquid excrement (slang)
urinate, pee (slang); anger, irritate (slang)
to piss means to urinate; an informal or rude word which some people find offensive.
if someone has a piss, they urinate; an informal or rude word which some people find offensive.
piss is urine; an informal or rude word which some people find offensive.
see also pissed.
if it is pissing down, it is raining hard; an informal or rude expression which some people find offensive.
if someone tells a person to piss off, they are telling the person to go away; a rude and offensive expression which you should avoid using.
if someone is pissed off with something or someone, they feel bored and irritated by them; an informal or rude expression which some people find offensive.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I need to go take a piss.
I’m busting for a piss!
The cat decided to piss on the carpet, much to the owner's dismay.
After a few too many beers, John started to piss all over the bathroom.
piss on someone:کسی را مسخره کردن
جیش کردن، شاشیدن، ادرار کردن
یا اینکه جیشیدن تو شلوار و شورت
گُمیزیدن.
چُریدن ( از چُر لری )
شاشیدن
جیشیدن
بولیدن ( از بول عربی )
Piss : شاش
Pissing : شاشیدن
یعنی خیس کردن شلوار یا ریختن دستشویی .
Piss sth away حدر دادن یا از دست دادن یک فرصت
piss down ( محاوره : باران باریدن )
piss بصورت صفت در محاوره به معنای بد افتضاح بیهوده هم می اید.
It's a piss poor effort
It's a piss excuse

شاش

بپرس