pisciculture

/ˈpɪsɪˌkʌltʃər//ˈpɪsɪkʌltʃə/

معنی: پرورش ماهی
معانی دیگر: ماهی پروری

جمله های نمونه

1. So, pisciculture person what can you do at present?
[ترجمه گوگل]خب، آدم پرورش ماهی در حال حاضر چه کاری می توانید انجام دهید؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین چه کاری می توانید در حال حاضر انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Husband thinks pisciculture early, took aquarium place in the sitting room then.
[ترجمه گوگل]شوهر فکر می کند ماهیگیری زود، در زمان آکواریوم در اتاق نشیمن و سپس
[ترجمه ترگمان]شوهر فکر می کند که خیلی زود ماهی را در اتاق نشیمن می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pisciculture, inscribe if Honghu is lasting.
[ترجمه گوگل]ماهی‌پروری، اگر هنگهو ماندگار است، بنویسید
[ترجمه ترگمان]ثبت کنید، و اگر Honghu پایدار بماند، آن را ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pisciculture is blocked evil spirit, it is geomantic in have its effect truly, place in what azimuth nevertheless, cannot despise absolutely, have a mistake a bit, kill a person not shallow.
[ترجمه گوگل]ماهی‌گیری روح شیطانی را مسدود می‌کند، ژئومانتیک است و واقعاً تأثیر خود را می‌گذارد، در آن آزیموت قرار می‌گیرد، با این وجود، نمی‌تواند مطلقاً تحقیر شود، کمی اشتباه کند، یک نفر را بکشد نه سطحی
[ترجمه ترگمان]pisciculture روح شیطانی را مسدود می کند، اما در واقع تاثیر آن واقعا، جایی که در آن سمت قرار دارد، نمی تواند به طور قطع مورد تحقیر قرار گیرد، کمی اشتباه کند، بکشد، بکشد و یک فرد را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fishing is easy pisciculture is difficult!
[ترجمه گوگل]ماهیگیری آسان است ماهیگیری سخت است!
[ترجمه ترگمان]ماهیگیری آسان است، مشکل است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Under intensive pisciculture conditions, the problem of how to purify and reuse the large amount of animal-breeding sewage has become a bottleneck that limits the development of pisciculture.
[ترجمه گوگل]در شرایط فشرده پرورش ماهی، مشکل چگونگی تصفیه و استفاده مجدد از مقدار زیادی فاضلاب پرورش حیوانات به گلوگاهی تبدیل شده است که توسعه پرورش ماهی را محدود می کند
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط حاد pisciculture، مساله چگونگی تصفیه و استفاده مجدد از مقدار زیادی از فاضلاب پرورش حیوان به a تبدیل شده است که توسعه of را محدود می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When planting bamboos and farming fish here, he wrote the first Pisciculture Guidebook in China.
[ترجمه گوگل]هنگام کاشت بامبو و پرورش ماهی در اینجا، او اولین کتاب راهنمای پرورش ماهی را در چین نوشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که کاشت bamboos و ماهی کشاورزی در اینجا آغاز شد، او اولین pisciculture Guidebook را در چین نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A lot of people like to be on the balcony pisciculture of cistern of build by laying bricks or stones, but many cistern had appeared slack circumstance.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم دوست دارند با گذاشتن آجر یا سنگ در بالکن ماهیگیری آب انبار باشند، اما بسیاری از آب انبارها در شرایط سست به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم دوست داشتند با آجر فرش یا سنگ ساخته شوند، اما آب انبار بسیاری دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. According to the view of Li Qi of director of committee of experts of learning of association of Chinese electron business affairs, should " turn on the water pisciculture " .
[ترجمه گوگل]با توجه به دیدگاه لی چی، مدیر کمیته متخصصان یادگیری انجمن تجارت الکترونیک چین، باید "آب ماهی را روشن کرد"
[ترجمه ترگمان]با توجه به دیدگاه لی چی رئیس کمیته متخصصان یاد گیری روابط تجاری الکترونی چین باید \"pisciculture آب\" را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each district is in deepness development, it is the content of science and technology such as domestication pisciculture high advanced and practical technology gets bedding face accumulates promotion.
[ترجمه گوگل]هر منطقه در توسعه عمیق است، آن است که محتوای علم و فن آوری مانند اهلی کردن ماهی پرورش پیشرفته و عملی فن آوری بالا رخت رخ انباشته ارتقاء
[ترجمه ترگمان]هر ناحیه در حال توسعه deepness است، و محتوای علم و فن آوری از قبیل اهلی کردن، پیشرفته و فن آوری کاربردی با تبلیغات رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. " this makes clear, the country is right the strategic bend of electronic commerce industry at " turn on the water pisciculture ", and net inn new rule deviated from this basic basic principle.
[ترجمه گوگل]این امر روشن می‌کند که کشور به سمت خم استراتژیک صنعت تجارت الکترونیک در «روشن کردن آب ماهی» است و net inn قانون جدید از این اصل اساسی منحرف شده است
[ترجمه ترگمان]\"این امر روشن می سازد، کشور در سمت راست گرایش استراتژیک صنعت تجارت الکترونیک در\" چرخش بر روی آب \" قرار دارد، و قانون جدید، این اصل اساسی را منحرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Geomantic gentleman " express, the house is in hillside position, it is overland all round, need has water to allocate the balance of the five elements, because this suggests his pisciculture .
[ترجمه گوگل]"جنتلمن ژئومانتیک" بیان می کند، خانه در موقعیت دامنه تپه قرار دارد، سراسر زمین است، نیاز به آب برای تخصیص تعادل پنج عنصر دارد، زیرا این نشان دهنده ماهیگیری او است
[ترجمه ترگمان]\"جناب آقا\" بیان می کنند، خانه در موقعیت دامنه تپه قرار دارد، و از روی زمین است، نیاز به آب دارد تا تعادل پنج عنصر را تخصیص دهد، چون این پیشنهاد pisciculture را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The expert points out, had better not lying indoor pisciculture .
[ترجمه گوگل]این کارشناس اشاره می کند، بهتر است از پرورش ماهی در داخل خانه دروغ نگوییم
[ترجمه ترگمان]متخصصان اشاره می کنند که بهتر است که در داخل محوطه سرپوشیده قرار نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرورش ماهی (اسم)
pisciculture

انگلیسی به انگلیسی

• raising of fish, breeding of fish, fish farming

پیشنهاد کاربران

بپرس