piquant

/ˈpiːkənt//ˈpiːkənt/

معنی: گوشه دار، گزنده، خوش طعم، خوش مزه، تند و با مزه
معانی دیگر: انگیزان، جالب، هیجان انگیز، خوشایند، دل انگیز، (به طور خوشایند) تند، ادویه دار، اشتهاانگیز، هشیارکننده

جمله های نمونه

1. her poetry is never dull and often piquant
شعر او هرگز ملالت آور نیست و اغلب دل انگیز است.

2. More piquant details of their private life were revealed.
[ترجمه گوگل]جزئیات تلخ تری از زندگی خصوصی آنها فاش شد
[ترجمه ترگمان]جزئیات هیجان انگیز بیشتر زندگی خصوصی آن ها آشکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There may well have been a piquant novelty about her books when they came out.
[ترجمه گوگل]ممکن است زمانی که کتاب‌های او منتشر شدند، چیز تازه‌ای وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است وقتی آن ها بیرون می آمدند، تازگی و piquant برایش تازگی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bland vegetables are often served with a piquant sauce.
[ترجمه گوگل]سبزیجات ملایم اغلب با سس تند سرو می شوند
[ترجمه ترگمان]سبزیجات Bland اغلب با سس تلخی سرو می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His cilantro-laced sauteed shrimp, piquant goat-cheese salad and tender smoked salmon fettuccine are heavenly enough.
[ترجمه گوگل]میگوی سرخ شده با گشنیز، سالاد پنیر بز تند و فتوکسین ماهی سالمون دودی لطیف او به اندازه کافی بهشتی هستند
[ترجمه ترگمان]shrimp که در cilantro laced شده بود، سالاد و سالاد ماهی قزل آلا شده و فتوچینی ماهی سالمون دودی به اندازه کافی بهشتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He feels the piquant double pleasure of the secret millionaire who has won everyone's heart even in apparent poverty.
[ترجمه گوگل]او لذت مضاعف میلیونر مخفی را احساس می کند که حتی در فقر ظاهری قلب همه را به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]او لذت مضاعفی را از میلیونر مخفی که حتی در فقر آشکار قلب همه را به خود جلب کرده است، احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The piquant face looking up at him was alive with mirth.
[ترجمه گوگل]چهره تند و تیز که به او نگاه می کرد، با شادی زنده بود
[ترجمه ترگمان]چهره ای که به وی می نگریست از شادی و نشاط زنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is always fresh and often pleasingly piquant.
[ترجمه گوگل]همیشه تازه و اغلب به طرز دلپذیری تند است
[ترجمه ترگمان]این کار همیشه تازگی دارد و اغلب هیجان انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The piquant champignons had large mushroom caps stuffed with crumbled country sausage and topped with bread crumbs.
[ترجمه گوگل]قارچ‌های تند کلاهک‌های قارچی بزرگی داشتند که با سوسیس روستایی خرد شده و روی آن خرده‌های نان پر شده بود
[ترجمه ترگمان]The و piquant که پر از سوسیس بود و تکه های نان و خمیر نان در آن دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A piquant salsa verde brought everything together.
[ترجمه گوگل]یک سالسا ورد تند همه چیز را با هم جمع کرد
[ترجمه ترگمان]آهنگ رقص سالسا، همه چیز را با هم مخلوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Processing technology and product characteristics of delicious and piquant chafing dish seasoning were discussed mostly.
[ترجمه گوگل]فن آوری پردازش و ویژگی های محصول چاشنی های خوشمزه و تند غذای چفیه بیشتر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی پردازش و ویژگی های محصول چاشنی غذای خوش مزه و سرگرم کننده بیشتر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The piquant sauce added to our enjoyment of the meal.
[ترجمه گوگل]سس تند به لذت ما از غذا اضافه شد
[ترجمه ترگمان]این سس piquant به لذت غذای ما می افزود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is quite piquant, also keep a little while, just like this parrot.
[ترجمه گوگل]کاملاً تند است، همچنین مانند این طوطی کمی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]این قدر عجیب و غریب است، همین طور هم مثل این طوطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Piquant but not audacious, the free living attitude is concealed behind by the unbending and insouciance .
[ترجمه گوگل]نگرش تند، اما نه جسورانه، نگرش آزادانه زندگی را پشت سر خم نشدن و بی پروایی پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]piquant اما نه جسورانه، نگرش زنده آزاد پشت سر تا حدودی پنهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Today, I was very piquant to work.
[ترجمه گوگل]امروز خیلی مشتاق کار بودم
[ترجمه ترگمان]امروز، کار کردن بسیار هیجان انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

گزنده (صفت)
piquant, biting, nipping

خوش طعم (صفت)
delicate, mellow, dainty, piquant, savory, tasty, palatable, delicious, toothsome

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

تند و با مزه (صفت)
piquant, ragout

انگلیسی به انگلیسی

• pungent, spicy, having a sharp flavor; stimulating, interesting, fascinating
something that is piquant is interesting and exciting; a formal use.
piquant food has a pleasantly spicy taste.

پیشنهاد کاربران

1. ( مزه ) تند 2. خوشایند . دلچسب
مثال:
a piquant sauce
یک سس تند و دلچسب
1 - طعم دار
2 - مهیج و جالب ( به خاطر اسرارآمیز بودن )
3 - تند و تیز ( مزه )
4 - تیز و گوشه دار
piquant like ginger
gray eyes and the piquant chin
more piquant details of their private life were revealed
...
[مشاهده متن کامل]

a piquant mixture of spices
ginger has piquant taste
piquant personality
her haunting ornaments in piquant modes were simply stunning
flavoured with the strong, piquant, earthy spices of Kerala
piquant views
piquant romantic melodrama
stuffing gave a piquant twist to the flavour
tasty combination of sweet and piquant flavours
piquant witticism
piquant and appetizing
Sauce with a piquant gallic flavour
piquant tang of the tomato to enliven the winter table

بپرس