pipe

/ˈpaɪp//paɪp/

معنی: نای، نی، لوله، پیپ، چپق، نی زنی، لوله حمل مواد نفتی، ساقهتوخالی گیاه، صفیر زدن، با صدای تیز و زیر حرف زدن، نی زدن، فلوت زدن، لوله کشی کردن
معانی دیگر: (سازهای بادی و ارگ و غیره) نی، نی لبک، لوله ی صدا، فلوت، (معمولا جمع) آواز، صدا، ناوه، ناوک، تنبوشه، مغزی، (با لوله) ترابری کردن، لوله بری کردن، ساز بادی زدن، (از طریق فلوت زدن و غیره) برانگیختن، به هیجان آوردن، رجوع شود به: bagpipe، (کشتیرانی) سوت، سوت سرملوان (boat swain's pipe هم می گویند)، (با سوت زدن) احضار یا آگاه کردن، صدای زیر بلند (مانند صدای برخی پرندگان)، جیک، جیغ، جیغ زدن، لوله دار کردن، (کالبد شناسی) لوله ی بدنی، تن لوله (به ویژه در اندام های تنفسی)، نایژه، سوراخ دهانه ی آتشفشان، (کان) چینه ی استوانه ای شکل، هر چیز لوله سان، استوانه سان، نی سان، نای مانند، (توتون) به اندازه ی یک چپق یا پیپ، (شراب و روغن زیتون و غیره) چلیک بزرگ، بشگه ی بزرگ (به گنجایش حدود 126 گالن)، (خودمانی) آسان، (فلز شناسی و ریخته گری) مک لوله ای، مک نشستی، تشکیل مک نشستی، (خیاطی) پارچه را لوله کردن و تو گذاشتن (برای کوچک کردن جامه)، (خودمانی) نظر انداختن، متوجه شدن، نمیدن

جمله های نمونه

1. pipe organ
ارگ استوانه دار

2. pipe down
کم کم آرام شدن،آرامتر شدن،(از بلند حرف زدن یا داد زدن) دست برداشتن،(صدا را) کم کردن

3. pipe in
(با دستگاه الکترونیکی موسیقی و صدا را در تمام خانه) پراکندن،آوا رسانی کران

4. pipe up
1- شروع به آواز خواندن کردن،آغاز به نواختن کردن 2- صدا سر دادن،بلند حرف زدن

5. a pipe is a hollow rod
لوله عبارتست از یک میله ی توخالی.

6. exhaust pipe
لوله ی اگزوز

7. the pipe has been fractured
لوله درز پیدا کرده است.

8. the pipe is blocked
لوله گرفته است.

9. the pipe is sooted up
دوده لوله را گرفته است.

10. the pipe was punctured and jets of gas were leaping in the air and bursting into flames
لوله سوراخ شده بود و فشانه های گاز به هوا می پریدند و شعله ور می شدند.

11. the pipe was spouting oil into the air
لوله داشت نفت به هوا می پراند.

12. this pipe carries water to the city
این لوله آب به شهر می رساند.

13. this pipe feeds the engine
این لوله موتور را تغذیه می کند.

14. to pipe the clan to battle
عشیره را به جنگ برانگیختن

15. a concrete pipe
لوله ی بتونی

16. a cylindrical pipe
لوله ی استوانه ای شکل

17. a foul pipe
لوله ی کثافت گرفته

18. a plastic pipe
لوله ی پلاستیکی

19. a steam pipe
لوله ی بخار بر

20. a water pipe
لوله ی آب

21. the exhaust pipe gives forth smoke
لوله ی اگزوز دود می دهد.

22. the gas pipe had a leak and the old lady died of asphyxiation
لوله ی گاز سوراخ بود و پیرزن در اثر خفقان مرد.

23. the heater pipe is filled with soot
لوله ی بخاری پر از دوده است.

24. the water pipe froze
لوله ی آب یخ زد.

25. the water pipe is obstructed
لوله ی آب گرفته است.

26. a smoking exhaust pipe
لوله ی اگزوز که از آن دود متصاعد می شود

27. he rammed his pipe with his finger
با انگشت (توتون را ) در پیپ خود فشرد.

28. he smokes a pipe
او چپق (پیپ) می کشد.

29. he smokes a pipe but does not inhale (the smoke)
او پیپ می کشد ولی دود آنرا فرو نمی برد.

30. the thickest gas pipe in the world
کلفت ترین لوله ی گاز دنیا

31. to unblock a pipe
لوله ی گرفته را باز کردن

32. a break in the pipe
شکستگی (یا ترک) در لوله

33. a fracture in a pipe
ترک لوله

34. a joint in a pipe
بست لوله

35. a length of plastic pipe
یک تکه لوله ی پلاستیکی

36. gas is distributed by pipe as well as in cylinders
گاز را با لوله و هم چنین در سیلندر توزیع می کنند.

37. i puffed into the pipe and dust came out from the other end
در لوله فوت کردم و از آن سوی آن گرد و خاک بیرون آمد.

38. one side of the pipe is splayed
یک طرف لوله فراخ تر است.

39. the bowl of a pipe
حقه ی چپق

40. this is a segmental pipe
این لوله از بخش های گوناگون درست شده است.

41. water jetted from the pipe
آب از شیلنگ فوران می کرد.

42. put that in your pipe and smoke it
(انگلیس - عامیانه) چاره ای جز این نداری که حرفم را قبول کنی

43. sewage spewed out of the pipe
فاضلاب از لوله بیرون زد.

44. the gas escaping from the pipe burst into flames
گازی که از لوله درز کرده بود مشتعل شد.

45. he passed the wire through the pipe
او سیم را از وسط لوله عبور داد

46. he plunged the rod into the pipe to clear it
او میله را در لوله فرو کرد تا آن را باز کند.

47. he took a drag on his pipe and expelled the smoke slowly
او پک بلندی به پیپ خود زد و دودها را آهسته بیرون داد.

48. he took a pull at his pipe
یک پک به پیپ خود زد.

49. in order to lay the gas pipe, they had to dig a trench ten miles long
برای کشیدن لوله ی گاز لازم بود که چاله ای به طول ده مایل حفر کنند.

50. let the water run through the pipe
بگذار آب در لوله جاری شود.

51. the drip of water from the pipe awakened me
صدای چکیدن آب از لوله مرا بیدار کرد.

52. the engine exhausts through a long pipe
دود موتور از لوله ی بلندی خارج می شود.

53. the sharp reek of that farmer's pipe
تعفن شدید چپق آن کشاورز

54. the water passed right through the pipe
آب کاملا از لوله رد شد.

55. to scratch the rust off the pipe
لوله را ساییدن و زنگ زدگی آن را زدودن

56. he took a long draw on his pipe
پک بلندی به پیپ خود زد.

57. the issue of water from a broken pipe
برون ریزی آب از لوله ی شکسته

58. the doctor took a long drag on his pipe
پزشک پک ممتدی به پیپ خود زد.

59. the hens' roost consisted of a long metal pipe
استراحتگاه مرغان از یک لوله دراز فلزی تشکیل شده بود.

60. to stop the flow of oil in a pipe
جریان نفت در لوله را قطع کردن

61. with my thumb i tamped tobacco into the pipe
با شستم توتون را در پیپ فشردم.

62. water was shooting with tremendous pressure from the broken pipe
از لوله ی شکسته آب با فشار زیاد جهش می کرد.

63. the steam is led out of the building through this pipe
با این لوله بخار به خارج ساختمان برده می شود.

مترادف ها

نای (اسم)
throat, windpipe, lane, tube, cane, bronchial tube, trachea, pipe, fistula, gullet

نی (اسم)
tube, cane, straw, pipe, fistula, bulrush, reed, junk, fife, sprit

لوله (اسم)
spout, conduit, tube, cannon, roll, pipe, cylinder

پیپ (اسم)
pipe

چپق (اسم)
pipe

نی زنی (اسم)
pipe, piping

لوله حمل مواد نفتی (اسم)
pipe

ساقه توخالی گیاه (اسم)
pipe

صفیر زدن (فعل)
pipe

با صدای تیز و زیر حرف زدن (فعل)
pipe

نی زدن (فعل)
pipe, fife

فلوت زدن (فعل)
pipe, flute, fife

لوله کشی کردن (فعل)
pipe, canalize, plumb

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Private IP Encapsulation
موضوع: کامپیوتر
تبادل خصوصی اطلاعات با یکدیگر

تخصصی

[عمران و معماری] لوله
[کامپیوتر] میله - لوله 1. در OS/2 , MS-DOS , UNIX و سیستمهای عامل دیگر، روشی برای متصل کردن برنامه های به یکدیگر به طوری که خروجی یکی ورودی دیگری باشد مانند فرمان MS- DOS c:\>dir/ sort /more فرمان dir را احضار کرده و خروجی آن را که فهرستی از اسمی فایلها است . به عنوان ورودی به برنامه ی sort تحویل می دهد . برنامه ی sort این اسامی را به صورت الفبایی مرتب کرده و خروجی خود را به فرمان mors می دهد . more موجب می شود که اسامی مرتب شده ی فایلها، صفحه به صفحه نمایش داده شوند . تحت ms- dos سه برنامه ی بالا به طور ترتیبی اجرا می شوند . و هر یک خروجی خود را به دیگری می دهد . اما تحت unix هر سه به طور همزمان اجرا می شوند و بدون نوشتن داده ی لوله ای شده ی روی دیسک با هم ارتباط بر قرار می کنند . 2. کاراکتر ( علامت لوله ) .
[مهندسی گاز] لوله
[زمین شناسی] لوله - یک لوله قائم که مواد ماگما از آن عبور کرده است.
[نساجی] لوله
[ریاضیات] لوله، لوله ای، کانال، مجرا
[خاک شناسی] لوله
[نفت] لوله
[پلیمر] لوله

انگلیسی به انگلیسی

• tube; tube used for smoking tobacco; windpipe, trachea; flute; whistle; whistling sound, toot; character which instructs an operating system to direct output of one program to the input of another program (computers)
convey a fluid through pipes, transport a liquid through pipes; make a high-pitched sound, make a shrill sound
a pipe is a long, round, hollow object through which a liquid or gas can flow.
to pipe a liquid or gas somewhere means to transfer it from one place to another through a pipe.
a pipe is also an object which is used for smoking tobacco. it consists of a hollow cup-shaped bowl for holding the tobacco, and a tube through which you inhale the smoke.
see also piping, piping hot.

پیشنهاد کاربران

نماد خط عمودی ( | )
لوله
مثال: They fixed the leaky pipe under the sink.
آن ها لوله ی نشتی زیر سینک را تعمیر کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تفنگ ( محاوره ای )
پبپ، چپق
to send a liquid or gas through a pipe to another place
ارسال گاز یا مایع از طریق لوله به مکانی دیگر
pipe something into/from/out of etc something
Eighty per cent of sewage is piped directly into the sea.
pipe something in/out/up etc
A lot of oil is piped in from Alaska.
در اصطلاحات معدنی
یک. یک کانسنگ استوانه ای، کم و بیش عمودی.
مترادف: دودکش، لوله سنگ معدن، ساقه، سهام
مرجع: AGI
2. یک مجرای عمودی از طریق پوسته زمین؛ به عنوان مثال، یک لوله کیمبرلیت آفریقای جنوبی، که مواد ماگمایی از آن عبور کرده است. معمولاً با برش های آتشفشانی و قطعات سنگ های قدیمی پر می شود. به عنوان منطقه ای با نفوذپذیری بالا، معمولاً کانی می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مرجع: AGI
3. یک حفره لوله ای از چند سانتی متر تا چند متر در عمق، تشکیل شده است. در سنگ های آهکی و اغلب پر از شن و ماسه. به عنوان مثال، یک اتصال عمودی یا سوراخ در گچ، که با محلول مواد کربناته بزرگ شده و با مواد آواری پر شده است.
همچنین ببینید: لوله کشی
مرجع: AGI
4. نامی که به فسیل تنه درختان یافت شده در بسترهای زغال سنگ داده شده است.
مرجع: فی

کلیسا
پخش شدن موزیک
نگاه کردن
مجرا
تحقیر کردن. مثلا: I tried to pipe him یعنی من سعی کردم تحقیرش کنم!
یک رایز عمودی
۱ - پیپ ( وسیله ای برای کشیدن مواد مخدر )
۲ - لوله ( مثل لوله آب و . . . )
( در والیبال ) پاسی که برای دریافت کننده - مهاجم خط عقب و در منطقه شش ارسال می شود .
این پاس به صورت ترکیبی با یک مهاجم سرعتی و با ارتفاعی حدود یک متر مورد استفاده قرار می گیرد.
Pipe dream امید واهی
لوله ، نی
لوله
پیپ ( وسیله ای برای کشیدن مخدر توتن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس