piously


ازروی دینداری، دین دارانه، پرهیزکارانه، ازروی خداترسی

جمله های نمونه

1. Conti kneeled and crossed himself piously.
[ترجمه گوگل]کونتی زانو زد و با تقوا به روی خود رفت
[ترجمه ترگمان]ولیعهد زانو زد و با احترام به صلیب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'There's no need for bad language,' said Edward piously.
[ترجمه گوگل]ادوارد با تقوا گفت: "نیازی به بد زبانی نیست "
[ترجمه ترگمان]ادوارد با احترام گفت: به زبان بد احتیاجی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The groups at the conference spoke piously of their fondness for democracy.
[ترجمه گوگل]گروه های حاضر در کنفرانس با تقوا از علاقه خود به دموکراسی صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]گروه های شرکت کننده در این کنفرانس با تقدس خود نسبت به دموکراسی سخن گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That done, we piously concocted the Nuremberg code to ensure that such atrocities would never be repeated.
[ترجمه گوگل]با انجام این کار، ما قانون نورنبرگ را با تقوا ساختیم تا اطمینان حاصل کنیم که چنین جنایاتی هرگز تکرار نخواهند شد
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، ما با تقدس قانون نورنبرگ را به دست آوردیم تا مطمئن شویم که چنین atrocities هرگز تکرار نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He, too, ten years ago, had piously sought out a tomb, and sought it vainly.
[ترجمه گوگل]او نیز ده سال پیش با تقوا به دنبال مقبره ای رفته بود و بیهوده در جستجوی آن بود
[ترجمه ترگمان]او نیز ده سال پیش در جستجوی یک قبر بود و به عبث دنبال آن می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I will pray piously, I believe God will let me find the truth of life.
[ترجمه گوگل]من با تقوا دعا خواهم کرد، معتقدم خدا به من اجازه خواهد داد که حقیقت زندگی را پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]با احترام دعا می کنم که خداوند به من اجازه دهد که حقیقت زندگی را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carter ever had accepted Christian severe test piously when south.
[ترجمه گوگل]کارتر همیشه در جنوب امتحان سخت مسیحی را با تقوا پذیرفته بود
[ترجمه ترگمان]کارتر تا به حال تست جدی مسیحیت را در زمان جنوب پذیرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He behaved hypocritically by praying piously when people were watching.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم نظاره گر بودند، با تقوا دعا می کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مردم تماشا می کردند با تقدس دعا می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many pilgrims knelt piously at the shrine.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زائران با تقوا در حرم زانو زدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زائران با تقدس در مقبره زانو زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rockefeller once piously told a Sunday school class.
[ترجمه گوگل]راکفلر یک بار با تقوا به کلاس مدرسه یکشنبه گفت
[ترجمه ترگمان]راکفلر یک بار با تقدس به یک کلاس مدرسه یکشنبه گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The priests piously consecrated the robbery with a hymn.
[ترجمه گوگل]کشیشان با تقدیس دزدی را با سرود تقدیس کردند
[ترجمه ترگمان]کشیشان با احترام با یک سرود کلیسا را تقدیس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "Life," said Dr Holly piously, "is the only wealth, and I gave you life. ".
[ترجمه گوگل]دکتر هالی با تقوا گفت: "زندگی تنها ثروت است و من به تو زندگی دادم "
[ترجمه ترگمان]دکتر هالی با لحنی piously گفت: \" زندگی، تنها ثروت است، و من به شما زندگی دادم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An altar was set after another youth back, will happy seed consecrate above, pray piously everyday.
[ترجمه گوگل]یک محراب بعد از یک جوان دیگر برپا شد، بذر مبارک در بالا تقدیس می کند، هر روز با تقوا دعا کنید
[ترجمه ترگمان]یک محراب پس از آنکه یک جوان دیگر به عقب بازگشت، بذر خوشبختی را که در بالا، عبادت می کند، هر روز با تقدس عبادت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The first section: Happy sowing, praying for the abundant harvest piously.
[ترجمه گوگل]بخش اول: کاشت مبارک، دعا برای برداشت فراوان با تقوا
[ترجمه ترگمان]بخش اول: بذر سعادت، دعا برای برداشت فراوان piously
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• self-righteously, hypocritically, sanctimoniously; in an orthodox manner, traditionally

پیشنهاد کاربران

با احترام
با تعصب
وفادارانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : piety / piousness
✅️ صفت ( adjective ) : pious
✅️ قید ( adverb ) : piously

بپرس