1. During this stage, students learn Piny in as a pronunciation tool, in tandem with mastering the recognition of basic characters frequently used by pupils in oral communication.
[ترجمه گوگل]در طول این مرحله، دانشآموزان پینی را به عنوان یک ابزار تلفظ یاد میگیرند، همراه با تسلط بر تشخیص شخصیتهای اصلی که اغلب توسط دانشآموزان در ارتباطات شفاهی استفاده میشود
[ترجمه ترگمان]در طول این مرحله، دانش آموزان Piny را به عنوان ابزار تلفظ، به دنبال تسلط بر تشخیص شخصیت اصلی که اغلب توسط دانش آموزان در ارتباط شفاهی مورد استفاده قرار می گیرند، می آموزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در طول این مرحله، دانش آموزان Piny را به عنوان ابزار تلفظ، به دنبال تسلط بر تشخیص شخصیت اصلی که اغلب توسط دانش آموزان در ارتباط شفاهی مورد استفاده قرار می گیرند، می آموزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Person team fit piny a very important role in the teamwork.
[ترجمه گوگل]تیم مناسب سنجاق نقش بسیار مهمی در کار تیمی دارد
[ترجمه ترگمان]تیم افراد دارای نقش بسیار مهمی در کار تیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تیم افراد دارای نقش بسیار مهمی در کار تیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Or piny promontory of the Arctic main.
[ترجمه گوگل]یا دماغه کاج از قطب شمال
[ترجمه ترگمان]یا promontory قطب شمال قطب شمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یا promontory قطب شمال قطب شمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Piny style has communistic color of the Communist.
[ترجمه گوگل]سبک پینی رنگ کمونیستی کمونیستی دارد
[ترجمه ترگمان]سبک Piny دارای رنگ کمونیستی کمونیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سبک Piny دارای رنگ کمونیستی کمونیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A pillow of piny boughs to rest your head. . .
[ترجمه گوگل]بالشی از شاخه های کاج برای استراحت سر شما
[ترجمه ترگمان]یه بالش پر از شاخه های درخت برای استراحت کردن سرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یه بالش پر از شاخه های درخت برای استراحت کردن سرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The second side of Charlie Wilson was the man who represented the piny woods and the oilfields of east Texas, with small dry towns wedged among forests named after Sam Houston and Davy Crockett.
[ترجمه گوگل]ضلع دوم چارلی ویلسون مردی بود که جنگلهای کاج و میدانهای نفتی شرق تگزاس را نشان میداد، با شهرهای خشک کوچکی که در میان جنگلهایی به نامهای سام هیوستون و دیوی کروکت قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]طرف دوم چارلی ویلسون مردی بود که به نمایندگی از جنگل piny و میدان های نفتی شرق تگزاس با شهرهای کوچک خشک که بین جنگل ها به نام سام هوستون و دیوید Crockett نامگذاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]طرف دوم چارلی ویلسون مردی بود که به نمایندگی از جنگل piny و میدان های نفتی شرق تگزاس با شهرهای کوچک خشک که بین جنگل ها به نام سام هوستون و دیوید Crockett نامگذاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید