pins


کامپیوتر : اتصالات فلزى کوچک روى یکdip الکترونیک : خار لامپ

جمله های نمونه

1. on pins and needles
در کمال نگرانی،کاملا دلواپس،بی تاب

2. he was on pins and needles until he got the result of his test
تا هنگام دریافت نتیجه ی امتحان خود در نگرانی بسیار به سر برد.

3. a cushion stuck with pins
بالشتکی که به آن سنجاق فرو کرده اند

4. they were fastened together by pins
با سنجاق به هم وصل شده بودند.

5. he had held together his torn sleeve with a few pins
آستین پاره ی خود را با چند سوزن ته گرد به هم وصل کرده بود.

تخصصی

[کامپیوتر] اتصالات فلزی کوچک روی یک DIP

پیشنهاد کاربران

سنجاق پیکسل که سنجاق هم دارد
مهره های بطری شکل در بازی بولینگ
سنجاق _ پیکسل

سوزن ته گرد
پیکسل
سنجاق

بپرس