pinnacle

/ˈpɪnəkl̩//ˈpɪnəkl̩/

معنی: اوج، ذروه، برج، راس، منتهی درجه، قله نوک تیز
معانی دیگر: به اوج رساندن یا رسیدن، به حد اعلای چیزی رسیدن، (معماری گوتیک) برجستگی کوچک یا برجک روی پشتبند یا شمع (برای زیبایی و افزودن به وزن ساخته می شد)، قبه ی پشتبند، قبه دار کردن، برجک دار کردن، (کوه) قله ی نوک تیز، کوه سر، چکاد

جمله های نمونه

1. men who have reached the pinnacle of fame
مردانی که به اوج شهرت رسیده اند

2. He had reached the pinnacle of his military career.
[ترجمه گوگل]او به اوج دوران نظامی خود رسیده بود
[ترجمه ترگمان]او به قله حرفه نظامی خود رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A walker fell 80ft from a rocky pinnacle.
[ترجمه گوگل]یک واکر 80 فوتی از یک قله سنگی سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]روروئک در ارتفاع ۸۰ فوتی از یک قله صخره ای سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The politician was at the pinnacle of his fame.
[ترجمه گوگل]این سیاستمدار در اوج شهرت بود
[ترجمه ترگمان]سیاست مدار در اوج شهرت خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spent more than twenty years at the pinnacle of his profession.
[ترجمه گوگل]او بیش از بیست سال را در اوج حرفه خود گذراند
[ترجمه ترگمان]بیش از بیست سال را در اوج حرفه خود گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is at the pinnacle of her profession.
[ترجمه گوگل]او در اوج حرفه خود است
[ترجمه ترگمان] اون در صدر حرفه اش قرار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pinnacle of the pagoda caught the last of the sun.
[ترجمه اميرحسين] آخرین اشعه های خورشید بر تارک پاگودا ( معبد چینی - ژاپنی ) تابید. ذروه معبد، به آخرین اشعه های خورشید چنگ می انداخت.
|
[ترجمه گوگل]قله بتکده آخرین خورشید را گرفت
[ترجمه ترگمان]قله of آخرین خورشید را به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Formula One is the pinnacle of motor racing.
[ترجمه گوگل]فرمول یک اوج مسابقات اتومبیل رانی است
[ترجمه ترگمان]فرمول یک نقطه اوج مسابقات موتوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even among seasoned mountaineers Pinnacle Ridge is considered quite a tough proposition.
[ترجمه گوگل]حتی در بین کوهنوردان باتجربه Pinnacle Ridge یک پیشنهاد کاملاً سخت در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]حتی در میان کوه نشینان فصلی Pinnacle ریج، یک پیشنهاد سخت در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was still a screen goddess at the pinnacle of her career.
[ترجمه گوگل]او هنوز یک الهه صفحه نمایش در اوج حرفه خود بود
[ترجمه ترگمان]او هنوز یک الهه بود که در قله حرفه او قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had reached the pinnacle of her political career.
[ترجمه گوگل]او به اوج حرفه سیاسی خود رسیده بود
[ترجمه ترگمان]او به قله زندگی سیاسی او رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now he is at the very pinnacle of his career.
[ترجمه گوگل]اکنون او در اوج حرفه خود است
[ترجمه ترگمان]اکنون او در اوج حرفه خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A work of outstanding quality is a pinnacle; it is not typical.
[ترجمه گوگل]یک کار با کیفیت برجسته اوج است معمولی نیست
[ترجمه ترگمان]کار کیفیت برتر یک نقطه اوج است؛ معمولی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The very pinnacle of the sport is the Olympic Games and the world professional circuit.
[ترجمه گوگل]اوج این ورزش بازی های المپیک و پیست حرفه ای جهان است
[ترجمه ترگمان]اوج ورزش بازی های المپیک و مدار حرفه ای جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اوج (اسم)
acme, climax, pinnacle, culmination, zenith, top, summit, apogee, apex, tip-top, pitch, crescendo, high tide, meridian, noontide

ذروه (اسم)
pinnacle, summit, apogee, ne plus ultra

برج (اسم)
house, pinnacle, month, asterism, constellation, tower, pylon, steeple

راس (اسم)
end, climax, pinnacle, top, head, tip, peak, leader, vertex, cap, fastigium

منتهی درجه (اسم)
pinnacle, maximum

قله نوک تیز (اسم)
pinnacle

تخصصی

[عمران و معماری] سرمناره
[زمین شناسی] ستون سنگی نوک تیز - در ریف : یک منار یا ستون سنگی یا مرجانی کوچک و مجزا که تا حدودی غوطه ور یا شناور است، یک قطعه ریف کومه ای مرکب از مرجان که به شکل نوک تیز به سمت بالا (با شیب بین 45 درجه تا نزدیک قائم)، دراطراف یک کولاب حلقوی، اغلب به صورت بالاآمده تا نزدیکی سطح آب ،رشد می کند. - در زمین ریخت شناسی : (الف) یک برج بلند،ظریف و مخروطی یا ستون منار مانند سنگ که یا به صورت مجزاست و یا در قله یک کوه یا تپه می باشد،به ویژه یک قله بزرگ. (ب) تپه یا کوه با قله نوک تیز. - در چینه شناسی : ستون زمین شناسی.
[] شاخک - شاخک

انگلیسی به انگلیسی

• turret, tower; precipice, cliff; acme, highest point; summit, peak
furnish with towers, construct turrets
a pinnacle is a tall pointed piece of a building or a mountain.
the pinnacle of something is the best or highest level of it.

پیشنهاد کاربران

در گویش محلی راوری
پِـنـاپَـسخُـلا
( مخفیگاه موقتی )
جایی نه چندان خوب ، تقریباً ایمن ، فقط برای دور بودن از چشم دیگران برای چند لحظه
مثلا : رفته بود پناپَسخُلا داشت سیگار میکشید
The term “pinnacle” refers to the highest point of achievement or success in a particular field or endeavor.
بالاترین نقطه یک دستاورد یا موفقیت در یک زمینه یا تلاش خاص
مثال؛
Winning an Olympic gold medal is considered the pinnacle of an athlete’s career.
...
[مشاهده متن کامل]

A person might say, “Reaching the top of Mount Kilimanjaro was the pinnacle of my hiking adventures. ”
Another might share, “Earning a PhD is the pinnacle of academic achievement. ”

اوج، به اوج رسیدن/رساندن

بپرس