pincushion

/ˈpɪnkʊʃn̩//ˈpɪnkʊʃn̩/

معنی: بالشتک، سنجاقگیر، جا سنجاقی
معانی دیگر: جا سوزنی، بالشتک سوزن، جاسنجاقى

جمله های نمونه

1. Instead, Frith sent them strange singers, beautiful and sick like oak-apples, like robins' pin-cushions on the wild rose.
[ترجمه گوگل]در عوض، فریت برای آنها خواننده های عجیب و غریب فرستاد، زیبا و بیمار مانند سیب بلوط، مانند بالشتک های خروس روی گل رز وحشی
[ترجمه ترگمان]به جای آن، فریت هم خوانندگان عجیب، زیبا و بیمار، مانند apples از درخت بلوط، همچون pin پر robins در گل رز وحشی، برای آن ها فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objection! - I'm going to pincushion this guy!
[ترجمه گوگل]اعتراض! - من می روم این مرد را بالش کنم!
[ترجمه ترگمان]! اعتراض دارم من میخوام این یارو رو pincushion کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is surprisingly little pincushion distortion in the EII considering the field width.
[ترجمه گوگل]با توجه به عرض میدان، اعوجاج بالشتک کمی در EII وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت آوری تغییر بالشتک سوزن در شرکت EII با در نظر گرفتن عرض میدان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For example, the pincushion cactus is completely dormant during the dry season. But after the first summer rains, cactuses burst into bloom, displaying delicate petals of pink, gold, and white.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کاکتوس پینکوشن در فصل خشک کاملاً خواب است اما پس از اولین باران های تابستانی، کاکتوس ها شکوفا شدند و گلبرگ های ظریف صورتی، طلایی و سفید را به نمایش گذاشتند
[ترجمه ترگمان]برای مثال کاکتوس pincushion در فصل خشک به طور کامل راکد است اما بعد از اولین بارش تابستانه، cactuses ها شکوفا شدند و گلبرگ های لطیف صورتی، طلایی و سفید را به نمایش گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Distortion control - reduces pincushion and barrel distortion effects.
[ترجمه گوگل]کنترل اعوجاج - اثرات انحراف بالشتک و بشکه را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]کنترل Distortion - pincushion را کاهش می دهد و اثرات اعوجاج بشکه را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rectilinear distortion: All three glasses show a slight pincushion distortion to eliminate the globe effect of the panning binocular.
[ترجمه گوگل]اعوجاج مستطیلی: هر سه شیشه اعوجاج خفیف بالشتکی را نشان می‌دهند تا اثر گلوب دوچشمی متحرک را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اعوجاج Rectilinear: هر سه لیوان یک تغییر بالشتک خود را نشان می دهند تا اثر کره زمین پنینگ را حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At once he was feathered with arrows like a pincushion.
[ترجمه گوگل]یکباره با تیرهایی مثل بالشتک پر شد
[ترجمه ترگمان]بلافاصله مثل a پر از تیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She ate so many she looked like a prickly pincushion.
[ترجمه گوگل]آنقدر خورد که شبیه یک بالشتک خاردار بود
[ترجمه ترگمان]او آن قدر می خورد که انگار a prickly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since none of the memories, desires, or personality of the old person remains, it seems as if the pincushion or soul is what is providing the criterion of identity.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که هیچ یک از خاطرات، آرزوها یا شخصیت پیرمرد باقی نمانده است، به نظر می رسد که بالشتک یا روح است که معیار هویت را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هیچ یک از خاطرات، تمایلات، یا شخصیت فرد مسن باقی نمانده است، به نظر می رسد که بالشتک یا روح چیزی است که معیار هویت را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is possible, provided that the identity condition for the "thing" is "same pincushion.
[ترجمه گوگل]این امکان پذیر است، مشروط بر اینکه شرط هویت برای «چیز»، «همان بالشتک» باشد
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد، به شرطی که شرایط هویت برای \"چیز\" در بالشتک خود قرار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is also a small (0. 2%) amount of measurable - and visible - pincushion distortion at the telephoto end of the zoom ( click here for test chart ).
[ترجمه گوگل]همچنین مقدار کمی (0 2%) اعوجاج بالشتک قابل اندازه گیری و قابل مشاهده در انتهای تله فوتو بزرگنمایی وجود دارد (برای نمودار تست اینجا را کلیک کنید)
[ترجمه ترگمان]همچنین یک (۰)کوچک نیز وجود دارد (۲ %)مقدار اندازه گیری قابل اندازه گیری و مرئی در انتهای تله فوتو زوم (برای نمودار آزمایش اینجا کلیک کنید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Let's think of it this way (as S and V do) -- think of the soul's relationship to thoughts like the relationship between a pincushion and the pins that are stuck in it.
[ترجمه گوگل]بیایید به این موضوع فکر کنیم (مانند S و V) - به رابطه روح با افکاری مانند رابطه بین یک بالشتک و سنجاق هایی که در آن گیر کرده اند فکر کنید
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید به این روش (مانند S و V)فکر کنیم - - به رابطه روح با افکار مانند رابطه بین بالشتک و پین های that که در آن گیر کرده اند، فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rectilinear distortion: All three binoculars show a moderate amount of pincushion distortion as it is commonly employed to compensate for the globe effect and to provide a smooth panning of the image.
[ترجمه گوگل]اعوجاج مستطیلی: هر سه دوربین دوچشمی مقدار متوسطی از اعوجاج بالشتکی را نشان می‌دهند، زیرا معمولاً برای جبران جلوه کره زمین و ارائه یک حرکت صاف از تصویر استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]اعوجاج Rectilinear: هر سه دوربین چشمی یک مقدار متوسط از distortion را نشان می دهند چون عموما برای جبران اثر کره زمین و ایجاد یک پنینگ آرام تصویر به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This value controls the amount of distortion. Negative values correct lens barrel distortion, while positive values correct lens pincushion distortion.
[ترجمه گوگل]این مقدار میزان اعوجاج را کنترل می کند مقادیر منفی اعوجاج لوله لنز را تصحیح می کند، در حالی که مقادیر مثبت اعوجاج بالشتک لنز را تصحیح می کند
[ترجمه ترگمان]این مقدار مقدار اعوجاج را کنترل می کند مقادیر منفی اعوجاج هر بشکه را اصلاح می کنند در حالی که مقادیر مثبت لنز و تحریف را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالشتک (اسم)
padding, pincushion

سنجاق گیر (اسم)
pincushion

جا سنجاقی (اسم)
pincushion

انگلیسی به انگلیسی

• small pad used to place and hold pins
a pincushion is a very small cushion that you stick pins and needles into so that you can get them easily when you need them.

پیشنهاد کاربران

جاسوزنی ، بالشتک مخصوص نگهداری سوزن
pincushion ( n ) ( pɪnˌkʊʃn ) =a small thick pad made of cloth, used for sticking pins in when they are not being used
pincushion
گلوله ای پارچه ای یا ابری که در آن سنجاق و سوزن را فرو می کنند

بپرس