pincer

/ˈpɪnsər//ˈpɪnsə/

معنی: گیره، گاز انبر، عضو گازانبری جانوران
معانی دیگر: ماشه، عضو گازانبری جانوران مثل خرچنگ

جمله های نمونه

1. They are moving in a pincer movement to cut the republic in two.
[ترجمه گوگل]آنها در یک حرکت انبر حرکت می کنند تا جمهوری را به دو نیم کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک حرکت pincer حرکت می کنند تا جمهوری را به دو قسمت تقسیم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The army surrounded the town in a pincer movement.
[ترجمه گوگل]ارتش در یک حرکت انبر شهر را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش با حرکتی pincer شهر را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bovis are using a special pincer machine to demolish covered ground level car parks.
[ترجمه گوگل]بوویس از یک دستگاه گیره مخصوص برای تخریب پارکینگ های سرپوشیده در سطح زمین استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]bovis از یک دستگاه pincer مخصوص برای تخریب پارک های آبی سطح زمین استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The whole of that crab, every single pincer and leg, however long, had been excised with the knife.
[ترجمه گوگل]کل آن خرچنگ، تک تک انبر و پاها، هر چند دراز، با چاقو بریده شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام آن خرچنگ، هر تک ساق پا و پا، هر قدر طول بکشد، با چاقو excised شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is a favourite military tactic . . . the pincer movement!
[ترجمه گوگل]این یک تاکتیک نظامی مورد علاقه است حرکت انبر!
[ترجمه ترگمان]این یک تاکتیک نظامی مورد علاقه … جنبش pincer است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had thus executed a vast pincer movement, and won the first round.
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها یک حرکت انبر گسترده را اجرا کردند و در دور اول پیروز شدند
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب یک جنبش عظیم pincer را اجرا کردند و در راند اول برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole of the German pincer movement ground to a halt in the mud, and the SS division was stuck fast well short of its jump-off points.
[ترجمه گوگل]کل حرکت گیره آلمانی در گل و لای متوقف شد و لشکر SS به سرعت در فاصله بسیار کمی از نقاط پرش خود گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]کل جنبش pincer آلمان به توقف در گل تبدیل شد، و بخش SS به سرعت در نقطه پرش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pincer Slipping System: Allow upper to slip between jaws ; save upper material.
[ترجمه گوگل]سیستم لیز خوردن پینسر: اجازه دهید قسمت بالایی بین فک ها بلغزد صرفه جویی در مواد فوقانی
[ترجمه ترگمان]سیستم Slipping Pincer: مجاز بودن بین فک، صرفه جویی در مواد بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. God is a Lobster, or a double pincer, a double bind.
[ترجمه گوگل]خدا یک خرچنگ است، یا یک گیره دوتایی، یک دوبنده
[ترجمه ترگمان]خدا یک خرچنگ است، یا دو double و دو double
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A pincer like claw of a crustacean or an arachnida lobster, crab, or scorpion.
[ترجمه گوگل]انجیر مانند پنجه سخت پوستان یا خرچنگ آراکنیدا، خرچنگ یا عقرب
[ترجمه ترگمان]مانند چنگال یک چنگال یا خرچنگ دریایی یا خرچنگ دریایی یا خرچنگ دریایی یا عقرب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Automatic Rear Pincer Turning : Patented design, easy adjustment on turning angle.
[ترجمه گوگل]چرخش خودکار گیره عقب: طراحی ثبت شده، تنظیم آسان در زاویه چرخش
[ترجمه ترگمان]بالا بردن اتوماتیک Pincer: طراحی Patented، تنظیم آسان در زاویه چرخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Individual Pincer Adjustment: Balance the tension on upper manually at any point.
[ترجمه گوگل]تنظیم گیره انفرادی: کشش در قسمت بالایی را در هر نقطه به صورت دستی متعادل کنید
[ترجمه ترگمان]تنظیمات Pincer تکی: تنش را به صورت دستی بالا در هر نقطه تعادل موازنه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those at either end of the line usually advance rather faster than those in the centre so that a pincer movement develops.
[ترجمه گوگل]آنهایی که در دو انتهای خط قرار دارند معمولاً سریعتر از آنهایی که در مرکز هستند به جلو می روند تا حرکت گیره ای ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در هر کدام از این خط هستند سریع تر از آن هایی که در مرکز هستند سریع تر حرکت می کنند به طوری که یک حرکت pincer رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lillie : U know, u and ur dad in the annual pincer movement .
[ترجمه گوگل]لیلی: می‌دانی، تو و پدرت در جنبش انبر سالانه
[ترجمه ترگمان]Lillie: U و ur در جنبش سالانه pincer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیره (اسم)
pin, bend, retainer, nip, becket, clamp, pincer, cleat, pawl, tach, tache, jaw, detent, dog, trigger, holdfast

گاز انبر (اسم)
pincer, bender, caliper, pincher

عضو گازانبری جانوران (اسم)
pincer

انگلیسی به انگلیسی

• pliers, tongs; limb, arm
pincers are a tool consisting of two pieces of metal that are hinged in the middle. pincers are used for gripping things tightly.
the pincers of an insect such as an ant or an animal such as a crab are its front claws.

پیشنهاد کاربران

بپرس