pin

/ˈpɪn//pɪn/

معنی: گیره، سنجاق، گیره کاغذ، دستگیره در، میخ، میخچه، پایه سنجاقی، میله برامدگی، میله بازی بولینگ، میخ کوچک ساعت، گیره سر، گیره لباس، میلهچوبی، سنجاقزدن به، باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر افتادن، متصل کردن
معانی دیگر: سوزن ته گرد، هر چیز کم ارزش یا بی اهمیت، (با سوزن ته گرد یا میله و غیره) محکم کردن، وصل کردن، الصاق کردن، زدن (به)، محکم نگهداشتن، در جا میخکوب کردن، سنجاق سینه، سنجاق گیسو، سنجاق سر، گیره ی کراوات، میله ی کوچک، میلچه، خار فلزی، پین، اشپیل، پیچ کوک، (نارنجک و غیره) ضامن، (کشتیرانی) طناب بند، قلاب طناب (رجوع شود به: thole)، میخ چوبی (برای وصل کردن دو چیز یا برای آویختن)، رجوع شود به: clothespin، (بولینگ) هر یک از مهره های بطری شکل این بازی، مهره، (عامیانه - معمولا جمع) پاها، (پزشکی) میلچه ای که برای جوش دادن استخوان شکسته در آن قرار می دهند، (کشتی گیری) ضربه ی فنی، به زمین زدن، ضربه ی فنی کردن، (با سوزن) سوراخ کردن، (امریکا) سنجاق باشگاه خود را به نشان نامزدی به دختر دادن، می  کوچک ساعت، محور کوچکی که چیزی دوران بگردد، در بولینگ میله چوبی

جمله های نمونه

1. pin down
(خودمانی) 1- کسی را وادار به تصمیم گیری یا قول دادن و غیره کردن 2- تعیین کردن،مشخص کردن،انگشت گذاشتن (روی چیزی)

2. pin one's hopes on someone
همه ی امید خود را به کسی بستن

3. pin someone's ears back
(عامیانه) به شدت کتک زدن یا شکست دادن یا نکوهش کردن

4. pin something on someone
چیزی را به کسی نسبت دادن،تقصیر را به گردن کسی انداختن

5. pin up
(با سوزن ته گرد و غیره) الصاق کردن ( pinup)

6. knuckle pin
محور بوش سگدست

7. axle pin
میل محور،سگدست

8. gudgeon pin
(مکانیک) انگشتی،(اتومبیل) گژن پین

9. don't try to pin the blame on me!
سعی نکن تقصیر را به گردن من بگذاری !

10. i don't care a pin
اصلا برایم اهمیت ندارد.

11. i have a navy-blue, pin stripe suite
من یک دست کت و شلوار سرمه ای راه راه دارم.

12. The balloon will pop if you put a pin in it.
[ترجمه ایلیا آقاجان زاده] بالون منفجر میشود اگر یک سنجاق را در آن فرو کنید
|
[ترجمه سانلی] بی ارزش معمولی
|
[ترجمه 미샤] اگر یک پونز ته گرد در بادکنک فرو کنید ، می ترکد.
|
[ترجمه گوگل]اگر یک سنجاق در آن قرار دهید بادکنک می ترکد
[ترجمه ترگمان]اگر یک سنجاق را در آن بگذارید، این بادکنک برجسته تر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Use a rolling pin to flatten the dough.
[ترجمه گوگل]برای صاف کردن خمیر از وردنه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک پین rolling برای صاف کردن خمیر استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A safety pin has a metal covering over the pointed end.
[ترجمه گوگل]یک سنجاق ایمنی دارای یک پوشش فلزی در انتهای نوک تیز است
[ترجمه ترگمان]یک پین ایمنی یک پوشش فلزی بر روی انتهای نوک دار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can push the pin in with your thumb.
[ترجمه آرسام] می توانید با انگشت شست سنجاق را به داخل فشار دهید.
|
[ترجمه گوگل]می توانید پین را با انگشت شست به داخل فشار دهید
[ترجمه ترگمان] میتونی سوزن رو با شستت کنار بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Hold still a minute while I pin your dress up.
[ترجمه گوگل]یک دقیقه درنگ کن تا لباست را سنجاق کنم
[ترجمه ترگمان] یه لحظه وایسا تا I رو بیارم بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She'd do anything for a bit of pin money.
[ترجمه گوگل]او برای کمی پول هر کاری انجام می داد
[ترجمه ترگمان]او برای یک تکه پول هر کاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Pin the lining to the outer fabric.
[ترجمه گوگل]آستر را به پارچه بیرونی سنجاق کنید
[ترجمه ترگمان]آستر آستر را روی پارچه بیرونی پین قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We shall have to pin him down to his promise.
[ترجمه گوگل]ما باید او را به قولش ثابت کنیم
[ترجمه ترگمان]باید او را به قول خود میخکوب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We should use our secondary forces to pin down several enemy columns.
[ترجمه گوگل]ما باید از نیروهای ثانویه خود برای سرنگونی چندین ستون دشمن استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از نیروهای ثانویه خود برای مشخص کردن چندین ستون دشمن استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیره (اسم)
pin, bend, retainer, nip, becket, clamp, pincer, cleat, pawl, tach, tache, jaw, detent, dog, trigger, holdfast

سنجاق (اسم)
pin, ouch, brooch

گیره کاغذ (اسم)
pin, clip, staple

دستگیره در (اسم)
pin, doorknob

میخ (اسم)
pin, peg, nail, holdfast, spike

میخچه (اسم)
pin, spile, picket

پایه سنجاقی (اسم)
pin

میله برامدگی (اسم)
pin

میله بازی بولینگ (اسم)
pin

میخ کوچک ساعت (اسم)
pin

گیره سر (اسم)
pin

گیره لباس (اسم)
pin

میله چوبی (اسم)
pin

سنجاق زدن به (فعل)
pin

با سنجاق محکم کردن (فعل)
pin

متصل کردن به (فعل)
pin

گیر افتادن (فعل)
stick, pin, strand, tangle

متصل کردن (فعل)
adjoin, join, connect, link, pin, colligate, apply, catenate, joggle

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Personal Identification Number
موضوع: کامپیوتر
Pin عدد شناسائی فردی است.
عدد حفاظتی که بعضی مواقع سیستم های کامپیوتری قبل از اینکه شخص بتواند به سیستم دسترسی پیدا کند و یا قبل از اینکه استفاده کننده یک ترمینال اطلاعات فروش بتواند اطلاعات را وارد کرده یا دریافت کند ، لازم دارند.

تخصصی

[سینما] خار - قلاب
[عمران و معماری] خار مغزی - لولا - مفصل - خار - سنجاق - میخ - سوزنی
[کامپیوتر] شماره شناسایی شخصی ؛ عدد شناسایی فردی Personal Indentification Number - پایه سنجاقی ؛ پین ؛ اتصال سنجاق - 1. علامت اختصاری personal identification number ( شماره ی هویت فردی ) عددی که کاربر کامپیوتر آن را به عنوان کلمه ی عبور استفاده می کند . 2. سیم فلزی متحرکی که بر روی ریبون چاپگر ماتریس نقطه ای تحت کنترل کامپیوتر فشار می آورد تا نقاطی را روی کاغذ ایجاد کند . چاپگر 9 پینی ف کاراکترها را خوانا چاپ می کند . اما کارشان چندان زیبا نیست . برخی از چاپگر های 9 بیتی یا چاپ دوباره ی هر خط چاپ 18 پینی را شبیه سازی کرده و کاراکترهای زیباتری ارائه می دهند . چاپگرهای 24 پینی ف متن واضح و با کیفیتی را تولید می کنند . 3. پایه ی فلزی نازک و سفتی در کانکتور الکترونیکی . مثلاً کانکتور ویدیویی VGA 15 پین و کانکتور ورودی سری کامپیوتر، 9 یا 25 پین است .
[برق و الکترونیک] پایه پایه رسانای فلزی که از پوشش قطعه فعال یا غیر فعال خارج می شود پایه در سوراخی روی تخته مدار یا سوکت فرو می رود تا سیگنالهای ورودی /خروجی ( i/o ) از طریق آن ارسال، یا توان دریافت شود . معمولاً پایه ها به فاصله 0/1 ایچ روی مرکز ها در بسته های DIP 0/05 اینچ در مرکزها در بسته های SOIC قرار می گیرند . - پایه - positive - intrinsic - negative-پین ساختار نیمرسانایی که ناحیه ذاتی با مقاومت بالابی میان دو ناحیه نوع N و P کم مقاومت آن قرار دراد . دیودهای ریز موج، دیودهای نوری، دیود های سوییچینگ و مقاومتهای متغیر وابسته به ولتاژ با این ساختار می شوند .
[مهندسی گاز] سنجاق، میخ کردن
[زمین شناسی] میله - (نقشه برداری):یک میله فلزی نوک تیز با یک حلقه در انتهای آن که برای نشانه گذاری اندازه گیری های مدرج روی زمین به کار می رود.
[نساجی] سوزن - خار - انگشتی- سنجاق - میخ چوبی - لامل- پین - گیره - محور کوچک - لوله اتصال - برآمدگی
[ریاضیات] خار، انگشتی، میله، ثابت کردن، پرچ کردن، رزوه ی نر، نرینه
[] میخ - میخ سنگ نوردی
[نفت] نرینه

انگلیسی به انگلیسی

• set of numbers which identifies a person (usually in order to access certain services: i.e. at a bank, university, club, etc.)
small needle; spike; prong, peg; metallic prong on a chip or electrical plug
fasten with pins, attach with pins; stick, stab; confine, hold, immobilize
a pin is a very small, thin, pointed piece of metal that is used to fasten pieces of cloth together.
a pin is also an ornamental badge that you can wear on your clothes; used in american english.
if you pin something somewhere, you fasten it there with a pin, a drawing pin, or a safety pin.
if someone pins you in a particular position, they hold you down firmly so that you cannot move.
if someone pins the blame for something on you, they say that you did it or caused it; an informal use.
if you pin your hopes on something, you rely on it to be successful.
if you try to pin down something which is hard to describe, you try to say exactly what it is or what it is like.
if you pin someone down, you force them to make a definite statement.
if you pin up a poster or a notice, you pin it to a wall.
if you pin up part of a piece of clothing, you pin the bottom of it to a higher position.
see also pin-up.

پیشنهاد کاربران

[فناوری - فرهنگ واژگان مایکروسافت] کد پین - نشانه
"Pin": In slang, it can mean to accuse someone or place the blame on them for
اصطلاح عامیانه
متهم کردن کسی یا سرزنش کردن کسی برای چیزی.
به طور استعاری به معنای مسئول دانستن کسی برای یک عمل یا رویداد است، اغلب به شکلی ناعادلانه یا بدون شواهد محکم.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Blame, accuse, implicate, fasten
مثال؛
"They pinned the theft on him, even though he had an alibi. "
"She was unfairly pinned for the mistake that the entire team made. "

سوزن
مثال: She pricked her finger with a sewing pin.
او انگشتش را با یک سوزن دوختن زخم زد.
سوزن ته گرد؛ شماره شناسایی
عدد شناسایی فردی، دستگیره در، دستگیره در، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میخ کردن، پین، سنجاق نقشه، اشبیل، میخکوب کردن، میخ کوچک ساعت، محور کوچکی که چیزی دوران بگردد، ( در بولینگ ) میله چوبی، سنجاق زدن، با سنجاق محکم کردن، متصل کردن، گیر افتادن، پایه سنجاقی، علوم مهندسی: میله، کامپیوتر: شماره شناسایی شخصی، عمران: سنجاق، معماری: لولا، ورزش: ضربه فنی کشتی، میخ سنگ نوردی، چوب علامت روی چمن نرم نزدیک سوراخ، آچمزی، علوم نظامی: ثابت کردن
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ی pin هم فعل و هم اسم است. برای این کلمه در دیکشنری زیر ۲۵ تعریف وجود دارد. در اینجا فقط یکی از معانیِ این لغت که در نقش دستوری فعل است به اشتراک گذاشته می شود:
New Oxford American Dictionary ⤵️
...
[مشاهده متن کامل]

Pin /pɪn/ ( v ) – meaning hold ( someone ) firmly in a specified position so they are unable to move.
محکم نگه داشتن یک نفر در یک موقعیت خاص به گونه ای که وی هیچ حرکتی نتواند بکند؛ سر جایش نگه داشتن؛ کسی را با زور متوقف کردن
Example 1: 👇
She was standing pinned against the door.
چسبیده به در ایستاده بود.
Example 2: 👇
Richards pinned him down until the police arrived.
ریچارد تا آمدن پلیس اونو به زمین چسبانده بود.
Example 3: 👇
Gittes starts to get into his car, but Mulvihill and a SMALLER MAN stop him - - Mulvihill pulling his coat down and pinning his arms - - holding him tightly. The smaller man thrusts a switchblade knife about an inch and a half up Gittes' left nostril.
* Chinatown - Screenplay: Robert Towne & Roman Polanski. Director: Roman Polanski
مولویهیل و یه مرد قد کوتاه تر، گیتس رو، در حالیکه می خواد سوار ماشینش بشه، متوقف می کنند - مولویهیل کتش را پایین می کشد و بازوانِ گیتس را در دستش سفت می گیرد و او را محکم نگه می دارد. مرد کوچکتر یک چاقوی ضامن دار را حدود یک و نیم اینچ از سوراخ چپ بینی گیتس بالا می برد.
*متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلم #محله ی چینی ها#
فیلنامه: رابرت تاون و رومن پلانسکی
کارگردان: رومن پلانسکی

pin
pin 8 ( n ) =a small piece of metal on a hand grenade that stops it from exploding and is pulled out just before the hand grenade is thrown
pin
pin 7 ( n ) pins =a person's legs, e. g. She's not as quick on her pins as she used to be.
pin
pin 6 ( n ) =a stick with a flag on top of it, placed in a hole so that players can see where they are aiming for
pin
pin 5 ( n ) =a wooden or plastic object that is shaped like a bottle and that players try to knock down in games such as bowling
pin
pin 4 ( n ) =one of the metal parts that stick out of an electric plug, e. g. a 2 - pin plug.
pin
pin 3 ( n ) =a piece of steel used to support a bone in your body when it has been broken, e. g. The pin in her spine will have to be changed as she grows.
pin
pin 2 ( n ) =a piece of jewelry with a pin on the back of it, that can be fastened to your clothes
pin
pin 1 ( n ) ( pɪn ) =a short thin piece of stiff wire with a sharp point at one end and a round head at the other
pin
I have pins and needles in my legs
اصطلاحا یعنی: پاهام گزگز میکنه یا پاهام خواب رفته
در شطرنج: آچمز یا پین وضعیتی در بازی شطرنج است که در آن یکی از مهره ها که �مهرهٔ آچمز� نامیده می شود مجبور است برای دفاع از یک مهره یا خانهٔ ارزشمند در جای خود میخکوب شود.
pin ( n . ) a short , thin piece of metal with a sharp point and a round head , used for holding pieces of cloth , paper , etc together
سنجاق ( n. ) یک قطعه فلزی کوتاه و نازک با نوک تیز و سر گرد است که برای نگه داشتن تکه های پارچه، کاغذ و غیره در کنار هم استفاده می شود.
Pre 2
قرص هم در متن های پزشکی معنی میده
گیره اتصال دهنده قطعات یک سازه صنعتی
در سخت افزار کامپیوتر: یک پین قطعه فلزی کوتاه و معمولاً نازک موجود در انتهای کابل را توصیف می کند. به عنوان مثال، تصویر انتهای یک کانکتور VGA را با پین ها ( تصویر بالا ) نشان می دهد که به کانکتور ( تصویر پایین ) در رایانه متصل می شود.
اصطلاح:
. . . I don't care a pin
هیچی اهمیت نمیدم/اندازه یه سر سوزنم اهمیت نمیدم.
. I don'r give a pin about my age
به سنم هیچ اهمیتی نمیدم. ( یعنی اینکه چه پیر باشم چه جوون هیچ اهمیتی برام نداره ) ❤
گیر افتادن
چونکه هر2 زبان هندواُروپایی هستن برابرِ این واژه درفارسی - پینه - است نمونه اش در واژه - پینه دوز - دیده می شود
قسمتی از پایین یک زیپ و در مقابلش box
PIN ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: شناسه 6
تعریف: رمزی که اگر آن را فعال کنیم، در هر بار روشن کردن دستگاه تلفن همراه، باید آن را وارد کنیم تا دستگاه کار کند
سوزن خیاطی . سوزن ته گرد . پونز . سنجاق.
سوزن
سنجاق کردن یا نشان کردن
نشان گذاری یا نشانه گذاری یا علامت گذاری یا نشان دار کردن یا نشانه ( کامپیوتر در نقشه و مسیر یابی )
سجاق
Sth for holding another thing
گیره
میخ
سنجاق
چیزی که چیزی را به هم وصل کند
متصل کننده
پین واژه ای فارسی است و به معنی وصله، وصل کردن و اتصال است و در واژه های پینه دوز ( وصله دوز ) و پینه ی دست ( برآمدگی هایی گوشتی که به دست وصل اند ) می توان این واژه را مشاهده کرد
Pin=در برنامه ها به معنی کد، کلمه عبور، پسورد، رمز، شماره شناسایی شخصی، عدد و کد شناسایی فردی.
در شطرنج: " آچمز"
Fast and something with pin
پونز
سوزن ته گرد
سنجاق قفلی
( فعل ) سنجاق کردن، وصل کردن
Pinned
Pining
( اسم ) سنجاق قفلی، سنجاق ته گرد، سنجاق سینه
سوزنتهگرد
برای من درسته چون
با هم نوشتم
سوزن ته گرد. . . . . . . . bolt
سوزن ته گرد

رمز یا کد عبور
مخفف Personal Identification Number شماره شناسایی شخصی
وصل کردن
سنجاق
پونز

سوزن٫سوزن ته گرد
سوزن ته گرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)

بپرس