pillhead

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
قرصی / معتاد به قرص / وابسته به دارو
در زبان محاوره ای:
قرصی، قرص خور، همیشه تو قرصه، خمار دارو، فازدارو
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( خیابانی – منفی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

فردی که به طور افراطی یا مزمن **داروهای تجویزی یا قرص های روان گردان** مصرف می کنه؛ معمولاً با بار تحقیر یا نگرانی
مثال:
He’s turned into a total **pillhead**—can’t function without meds.
کلاً قرصی شده—بدون دارو نمی تونه زندگی کنه.
2. ( فرهنگی – هشداردهنده ) :
نماد وابستگی مدرن به داروها برای **کنترل احساسات، اضطراب، یا عملکرد روزمره**؛ گاهی نقدی بر فرهنگ داروگرایی
مثال:
The show critiques society’s reliance on pills by portraying a young **pillhead**.
سریال با نمایش یه جوون قرصی، وابستگی جامعه به داروها رو نقد می کنه.
3. ( روان شناختی – نمادین ) :
در روایت های درونی، نماد کسی که **به جای مواجهه با درد یا بحران، به دارو پناه می بره**؛ گاهی با بار همدلی یا تراژدی
مثال:
She became a **pillhead** after years of untreated trauma.
بعد از سال ها ترومای درمان نشده، قرصی شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
drug addict – med junkie – pharma freak – prescription abuser – benzo head